معرفی رمان جزء از کل A Fraction of the Whole اثر استیو تولتز Steve Toltz
کتاب جز از کل A Fraction of the Whole اثر استیو تولتز Steve Toltz
***
Nominated for Ned Kelly Awards for Crime Writing, Best First Novel
Man Booker Prize Nominated for
Miles Franklin Literary Award Nominated for
Winner of New South Wales Premier's Literary Awards
***
" گذشته واقعا یک تومور بدخیم است که روی زمان حال چنبره زده است. "
رمان « کتاب جزء از کل » در سال 2008 توسط « استیو تولتز » به چاپ رسید. این رمان نامزد دریافت جایزه « من بوکر »، « مایلز فرانکلین » و « کتاب نخست گاردین » شد و نیز توانست « NSW Premier» را از آن خود کند. منتقدین رمان « جزء از کل » را بسیار ستوده و آن را با اثر مشهور « اتحادیه ابلهان » برنده جایزه « پولیتزر » اثر « جان کندی تول » مقایسه می کنند.
رمان « جزء از کل » درباره رابطه پیچیده و بسیار عجیب یک پدر و پسر است. رمان از یک روایت چند جانبه استفاده می کند، اغلب به گذشته سرک می کشد تا دیدگاه « مارتین »، پدر « جسپر » را مورد بررسی قرار دهد و گاه به زمان حال باز می گردد و داستان را از دید « جسپر » روایت می کند. بیشتر رمان از دیدگاه « جسپر » نوشته شده است. « جسپر » برای جرمی که اصلا مشخص نیست، زندانی است. او داستان را از درون سلول خود پیش می برد.
رمان « جزء از کل » تلفیقی از تعالی گرایی و پوچ گرایی است که برخی از اندیشه های مکتب فکری اگزیستانسیالیسم را نیز به عاریه گرفته است. تفکرات و نظریه های این مکاتیب با روایت هوشمندانه کتاب آن چنان گره خورده و در سرتاسر داستان ریشه دوانده، که جذابیت و سرعت پیش رفت داستان را دو چندان می کند.
خلاصه رمان جز از کل
داستان از زمانی روایت می شود که « جسپر » پنج ساله است، و پدرش او را از مدرسه بیرون می آورد. « مارتین » به جای استفاده از یک برنامه درسی مدون و یا تحصیل در مدرسه، باورهایش درباره زندگی، چگونه زیستن و چگونه زنده ماندن را به پسرش می آموزد.
مارتین دوران کودکی خود را با جزئیات برای « جسپر » تعریف می کند. او با مشکلات فراوانی در زندگی دست و پنجه نرم کرده است، از رفتار جنایتکارانه « تری » تا افسردگی خودش، چهار سال و چهار ماه در کما بودن، و مسموم شدنش به دست مادر بیمارش.
« مارتین » به وضوح به یاد دارد که چطور به برادرش « تری » درباره دو بچه جنایتکار اطلاعات غلط داد و ادعا کرد که مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. « مارتین » خوب می دانست که این دروغ باعث می شود « تری » به دنبال شان برود. « تری » وقتی برای گرفتن انتقام به دنبال آنها می رود، پایش چاقو می خورد و برای همیشه یک پایش لنگ شده و ورزش را کنار می گذارد.
« مارتین » تصمیم می گیرد که یک جعبه پیشنهاد درست کند، تا همه اهالی شهر بتوانند پیشنهادات خود را درون آن بیندازند. همه چیز نخست خوب پیش می رود، اما خیلی زود همه اهالی شهر توسط یک شخص مورد انتقاد قرار می گیرند. این شخص برای همیشه بی هویت باقی می ماند و هرگز کسی نمی فهمد که « مارتین » آن شخص بوده است. در نهایت، عشق واقعی « مارتین » او را ترک کرده و به « تری » علاقه مند می شود. پس از زندانی شدن « تری »، معشوقه اش شهر را ترک می کند و گاه به گاه به ملاقاتش می رود.
مادر « مارتین » سرطان دارد و « مارتین » قول می دهد که هرگز او را ترک نکند. هنگامی که شهر آتش می گیرد، مادر و پدرش کشته می شوند و زندان هم به کل می سوزد و او نیز شهر را برای همیشه ترک می کند. قبل از اینکه از شهر برود، او به ظن خود خاکستر برادرش در زندان را جمع آوری می کند و آنها را در یک گودال آب می ریزد!
« مارتین » استرالیا را به مقصد پاریس ترک می کند. او پاریس را به این خاطر انتخاب می کند، که شاید « کارولین پاتز » را در آنجا بیابد. اما اتفاقات عجیب و غیر پیش بینی در شرف وقوع است...
جرعه ای از رمان جزء از کل:
You never hear about a sportsman losing his sense of smell in a tragic accident, and for good reason; in order for the universe to teach excruciating lessons that we are unable to apply in later life, the sportsman must lose his legs, the philosopher his mind, the painter his eyes, the musician his ears, the chef his tongue. My lesson? I have lost my freedom, and found myself in this strange prison, where the trickiest adjustment, other than getting used to not having anything in my pockets and being treated like a dog that pissed in a sacred temple, is the boredom. I can handle the enthusiastic brutality of the guards, the wasted erections, even the suffocating heat. (Apparently air–conditioning offends society’s notion of punishment—as if just by being a little cool we are getting away with murder.) But what can I do here to kill time? Fall in love? There’s a female guard whose stare of indifference is alluring, but I’ve never been good at chasing women—I always take no for an answer. Sleep all day? When my eyes are closed I see the menacing face that’s haunted me my whole life. Meditate? After everything that’s happened, I know the mind isn’t worth the membrane it’s printed on. There are no distractions here—not enough, anyway—to avoid catastrophic introspection. Neither can I beat back the memories with a stick.
All that remains is to go insane; easy in a theater where the apocalypse is performed every other week. Last night was a particularly stellar show: I had almost fallen asleep when the building started shaking and a hundred angry voices shouted as one. I stiffened. A riot, yet another ill–conceived revolution. It hadn’t been going two minutes when my door was kicked open and a tall figure entered, wearing a smile that seemed merely ornamental.
“Your mattress. I need,” he said.
“What for?” I asked.
“We set fire to all mattress,” he boasted, thumbs up, as if this gesture were the jewel in the crown of human achievement.
“So what am I supposed to sleep on? The floor?”
He shrugged and started speaking in a language I didn’t understand. There were odd–shaped bulges in his neck; clearly something terrible was taking place underneath his skin. The people here are all in a bad way and their clinging misfortunes have physically misshaped them. Mine have too; my face looks like a withered grape, my body the vine.
نام شخصیت | توضیحات |
جسپر دین | پسر نامشروع « مارتین ». او بیشتر داستان را روایت می کند. رابطه پیچیده او با پدرش موضوع اصلی کتاب است. او همیشه می ترسد شبیه پدرش شود. به همین خاطر مدام تلاش می کند تا از پدرش فاصله بگیرد. |
مارتین دین | پدر « جسپر ». او یک فرد باهوش با اندیشه های فلسفی است. در دوران کودکی چهار سال و چهار ماه به کما می رود و پس از به هوش آمدن، گوشه گیر و مردم گریز می شود. |
تری دین | برادر مو بور و خوش تیپ و کوچک تر « مارتین ». او به عنوان یک ورزشکار بزرگ می شود و بعدها به سمت خلاف می رود که در نهایت نیز دستگیر می شود. |
کارولین پاتز | عشق دوران کودکی « مارتین » و « تری » و دختر پولدارترین مرد شهر. او شهر را ترک می کند تا به دور دنیا سفر کند. وقتی پدرش به خاطر یک انفجار که مسبب آن « تری » است، نابینا می شود، او باز می گردد تا از او مراقبت کند. |
آسترید | مادر « جسپر » که به طور تصادفی باردار می شود. اگر چه « مارتین » اوایل او را دوست دارد، اما وقتی « آسترید » دچار افسردگی دوران باداری می شود، « مارتین » از او فاصله می گیرد. |
ادی | دوست قدیمی « مارتین » که او را در پاریس ملاقات می کند. « جسپر » به او مشکوک است، زیرا « ادی » مدام در حال خوش گذرانی و پول قرض دادن به « مارتین » است. |
آنوک | یک زن زیبا که « مارتین » برای نظافت خانه استخدامش می کند. او مظهر عقل سلیم در داستان است که مدام به خانواده « دین » نیز کمک می کند. |
استیو تولتز Steve Toltz
« استیو تولتز » (- 1972) نویسنده مشهور « استرالیایی » است. او در « سیدنی » متولد شد. از زمان فارغ التحصیلی خود از دانشگاه « نیوکاسل » در سال 1994 ، در مناطق مختلفی از جمله « سیدنی »، « مونترال »، « ونکوور »، « بارسلونا » و « پاریس » زندگی کرده و به عنوان فیلم نامه نویس، نویسنده آزاد کار و معلم زبان انگلیسی مشغول به کار بوده است. رمان « جزء از کل » (2008) نخستین اثر او است. در سال 2015، رمان دوم « تولتز » به نام « ریگ روان » به چاپ رسید و برنده جایزه « راسل » شد. « تولتز » با یک نقاش و هنرمند « استرالیایی فرانسوی » به نام « ماری پیتر تولتز » در سال 2005 ازدواج کرد. نخستین فرزند آن ها در سال 2012 به دنیا آمد.