معرفی کتاب غرور و تعصب
رمان غرور و تعصب
امکان ندارد جایی سخن از کلاسیکهای ماندگار، برترین کتابها نوشتهشده یا بهترین کتابهای عاشقانه به میان آید ولی اسم «رمان غرور و تعصب» شنیده نشود. غرور و تعصب یک رمان عاشقانه است که در سال 1813 توسط جین آستن به چاپ رسید. این رمان روایت کننده داستان رشد عاطفی شخصیت اصلی الیزابت بنت است، که به خاطر قضاوت و داوری شتابزده در برخورد نخست وارد یک کشمکش و ماجرای پیچدرپیچ میشود و سرانجام از اشتباهات خود درس گرفته و به تفاوت بین مسائل و موضوعات سطحی و ضروری در زندگی پی میبرد. کمدی پنهان داستان در نمایش رفتارها، تحصیلات، ازدواج، پول و ثروت در دوره نیابت سلطنت انگلیس نهفته است. در ادامه با انتشارات جنگل همراه باشید تا در مورد این اثر شاخص بیشتر صحبت کنیم.
جین آستن نویسنده رمان غرور و تعصب
جین آستن (1817 – 1775) رماننویس به نام انگلیسی بود که امروزه اهالی مطالعه بهواسطه شش رمان مهم او را میشناسند. او در اثار خود به تفسیر، انتقاد و اظهارنظر در مورد مردسالاری و نقش زن در جامعه پایان قرن 18 انگلیس پرداخته است. داستانهای جین آستین، اغلب زنانی را نشان میدهد که برای رسیدن به موقعیت اجتماعی مطلوب و امنیت اقتصادی بسیار به ازدواج وابسته میباشند.
آثار او سبک احساسات گرایی نیمه دوم قرن 18 را به باد انتقاد گرفته و به نحوی دوره انتقالی به رئالیسم ادبی قرن نوزدهم را تسهیل ساخته است. استفاده بسیار زیاد او از کنایه، همراه با نگرش واقعگرایانه، طنز و تفسیر موازین اجتماعی موجب شده است تا هنوز هم به یکمیزان مورد تحسین و تمجید منتقدین، محققین و خوانندگان قرار گیرد.
این نویسنده با انتشار رمان حس و حساسیت (یا عقل و احساس) (1811)، غرور و تعصب (1813)، منسفیلد پارک (1814) و اما (1816)، او بهعنوان یک نویسنده رسمی شهرت بسیاری را پس از حیات خود به دست آورد. دو رمان دیگر بانامهای نورثنگر ابی و ترغیب در سال 1818 پس از مرگ او منتشر شد.
جین استین در همان ابتدا تمام تلاش خود را کرده است تا به شکل هنرمندانه احساسات گرایی را به حداقل برساند و مسائل مهمتر زندگی را بیان کند. او در همان جملههای آغازین، هدف و مقصود خود را بهروشنی با نیش و کنایه به احساسات گرایی و سنت کور اینگونه نشان داده است:
“It is a truth universally acknowledged, that a single man in possession of a good fortune, must be in want of a wife.”
― Jane Austen, Pride and Prejudice
معرفی داستان کتاب غرور و تعصب
رمان غرور و تعصب بهعنوان یکی از بهترین رمان های عاشقانه جهان، در مورد اهمیت ازدواج با عشق است، یعنی باوجود فشارهای اجتماعی برای رسیدن به یک فرد مطلوب (بهعنوانمثال ثروتمند)، صرفاً به خاطر پول و ثروت نباید وارد یک رابطه عاشقانه شد.
رمان غرور و تعصب خوانندگان بسیار پرشور و دو آتشیه خود را دارد و بهطور مرتب در جای نخست لیست محبوبترین کتاب در میان اندیشمندان ادبی و نیز مردم ظاهر میشود. غرور و تعصب یکی از محبوبترین رمانها در ادبیات انگلیس است که راه را برای بسیاری از داستانهای مشابه خود در ادبیات امروزی و مدرن، هموار کرده است. تاکنون بیش از 20 میلیون نسخه از رمان غرور و تعصب به فروش رفته است.
بیش از یک قرن، اقتباسهای بسیار زیادی از این رمان صورت گرفته است، از نمایشهای تلویزیونی گرفته تا تئاتر، فیلمهای سینمایی و یا سریال و فیلمهای شبکه خانگی؛ همه و همه فقط به این خاطر که دوباره به خاطره شخصیتهای برجسته رمان جان تازه ببخشند و خوانندگان بیشمار این رمان مشهور را سر ذوق و شوق بیاورند. تازهترین اقتباس سینمایی هالیوود از رمان غرور و تعصب به سال 2005 بازمیگردد. در این فیلم، بازی گران مشهوری چون کایرا نایتلی و متیو مکفایدن به ایفای نقش پرداختند.
رمان غرور و تعصب، در مورد اهمیت ازدواج با عشق است، یعنی باوجود فشارهای اجتماعی برای رسیدن به یک فرد مطلوب (بهعنوانمثال ثروتمند)، صرفاً به خاطر پول و ثروت نباید وارد یک رابطه عاشقانه شد.
خلاصه رمان غرور و تعصب
“Pride and Prejudice is also about that thing that all great novels consider, the search for self. And it is the first great novel that teaches us this search is as surely undertaken in the drawing room making small talk as in the pursuit of a great white whale or the public punishment of adultery.”
Anna Quindlen, American novelist
با سعی و تلاش خانم بنت برای متقاعد کردن همسر خود برای رفتن به ملاقات و بازدید آقای بینگلی، یک پسر مجرد و پولدار که تازه به آن حوالی نقلمکان کرده، شروع میشود. پس از کمی بحث و مجادله، آقای بنت همسرش را متقاعد میکند که این دیدار پیشتر در خانه اجارهای آقای بینگلی در ندرفیلد انجامشده است. دیداری که خیلی زود با یک دعوت رسمی برای شرکت در یک مهمانی همراه میشود، جایی که همه اهالی منطقه در آن حضور خواهند داشت.
“Every savage can dance.”
― Jane Austen, Pride and Prejudice
در جشن، آقای بینگی بسیار خوشبرخورد بوده و به نظر محبوب همه مهمانان است و گویا موردتوجه خانم جین بنت نیز قرار میگیرد. دوست آقای بینگی، آقای دارسی نیز در مهمانی حضور دارد، کسی که گفته میشود دو برابر آقای بینگی ثروت و اندوخته دارد؛ او از رقصیدن با الیزابت خودداری میکند، به این خاطر که الیزابت بهاندازه کافی زیبا نبوده و نتوانسته است او را وسوسه کند. الیزابت نیز این موضوع را مضحک تلقی کرده و با دوستانش در مورد آن بگوبخند میکنند. خواهر آقای بینگلی، کارولین، با جین دیدار میکند.
“Mr. Darcy began to feel the danger of paying Elizabeth too much attention.”
― Jane Austen, Pride and Prejudice
هنگامیکه جین قرار است باخانم بینگلی دیدار کند، درراه باران شدید گرفته و او بهشدت بیمار میشود. الیزابت از بیماری جین در ندرفیلد آگاه شده و به آنجا میرود. دارسی بهمرور مجذوب الیزابت میشود، و حسادت خانم بینگلی را برمیانگیزد، چراکه او خود به دارسی علاقهمنداست.
“A lady’s imagination is very rapid; it jumps from admiration to love, from love to matrimony in a moment.”
― Jane Austen, Pride and Prejudice
آقای کالینز، پسرعموی آقای بنت و وارث املاک لانگبورن، به دیدار خانواده بنت میرود. او یک روحانی است و قصد دارد با یکی از دختران بنت ازدواج کند. هنگامیکه او به ماجرای جین و آقای بینگلی پی میبرد، بهسرعت تصمیم میگیرد تا به الیزابت پیشنهاد ازدواج دهد.
الیزابت و خانوادهاش با جورج ویکهام ملاقات میکنند. ویکهام درباره سختیها و مشکلاتی که آقای دارسی برای او به وجود آورده وزندگیاش را تباه ساخته، رازهایی مگویی را فاش میکند. ویکهام در زندگی قبلی خود بهعنوان یک روحانی مرفه در یک روستا روزگار میگذرانده است. ماجراهایی که الیزابت از آنها باخبر میشود آرام موجب ایجاد تنفر و نفرت از آقای دارسی شده و کشمکشهای تازهای را پدید می اورد.
الیزابت در یک جشن در ندرفیلد با اکراه با آقای دارسی میرقصد. بهغیراز جین و الیزابت، چند تن از اعضای خانواده بنت، در برابر آقای دارسی از خود آنچنانکه باید ادب و نزاکت نشان میدهند. خانم بنت با صدای بلند میگوید که او فقط دوست دارد جین و آقای بینگلی با یکدیگر نامزد کنند و خواهران جوانتر بنت نیز خانواده میزبان را به سخره میگیرند.
بااینحال، پس از کشمکشهای بسیار آقای ویکهام بهنوعی متقاعد شده است که با لیدیا ازدواج کند. لیدیا به دیدار خانوادهاش میرود و به الیزابت میگوید که آقای دارسی در عروسی او شرکت داشته است. خانم گاردینر الیزابت را مطلع میکند که آقای دارسی از اینکه او را از خود رانده است، باید هدف و مقصود پنهانی داشته باشد؛ موضوعی که موجب پدید آمدن سوتفاهم بین الیزابت و آقای دارسی شده است. الیزابت، خیلی زود به تمام حقایق پی برده و به هدف همیشگی خود یکبار برای همیشه دست مییابد.
نقد رمان غرور و تعصب
در ابتدای کتاب pride and prejudice، ازدواج بهعنوان یک موضوع اصلی و تعیینکننده در طول داستان معرفی میشود. موضوعی که یک دغدغه اساسی در آن زمان (و شاید اکنون!) تلقی میشود. جمله کنایهآمیز استن در ابتدای کتاب میتواند ابستن چند معنی ابهامبرانگیز باشد. ازدواج نوعی تعامل و یا فعالیت اجتماعی پیچیده است که با مسائلی چون اقتصاد سیاسی و اقتصاد بهخودیخود پیوند خورده است. بهعنوانمثال، موفقیت ظاهری ازدواج شارلوت لوکاس در ثروت و اندوخته مادی بسیار زیاد خانوادهاش نهفته است، درحالیکه رابطه بین خانم و آقای بنت نشاندهنده این موضوع است که ازدواجهای ناموفق معمولاً بر اساس جاذبه و شکلگیری احساس اولیه است تا شناخت کامل و پایهگذاری زندگی بر پایههای اقتصاد خوب.
ازدواج نوعی تعامل و یا فعالیت اجتماعی پیچیده است که با مسائلی چون اقتصاد سیاسی و اقتصاد بهخودیخود پیوند خورده است.
ازدواج دختر کوچک خانواده بنت، لیدیا با ویکهام بدون فکر و شناخت است و همین نتایج بسیار ناخوشایندی را به دنبال دارد. این در حالی است که شخصیتهای اصلی داستان، الیزابت و دارسی، در ابتدا آشنایی نهچندان خوشایند و به قطع تقابل خصمانهای را در برخود نخست تجربه میکنند، اما آنها درنهایت تلاش میکنند تا یکدیگر را بهتر درک کنند، بهطوریکه علیرغم اختلاف طبقاتی و تفاوتهای خانوادگی رابطه و ازدواج موفقیت امیزی اتفاق میافتد. هنگامیکه الیزابت در وهله اول پیشنهاد دارسی را رد میکند، آستن استدلال ازدواج فقط با عشق را در داستان آرامآرام جا میاندازد. الیزابت زمانی پیشنهاد دارسی را قبول میکند که مطمئن شده است به آقای دارسی علاقه داشته و احساسات و عشق متقابلی شکلگرفته است. طرح پیچیده آستین و ازدواجهای مختلف موجب میشود تا خوانندگان متوجه شوند چه نوع روابطی پایدار و مطلوب است، مخصوصاً وقتیکه پای جذبه جنسی، ثروت و عشق در میان باشد.
- I declare after all there is no enjoyment like reading! How much sooner one tires of any thing than of a book! — When I have a house of my own, I shall be miserable if I have not an excellent library.”
― Jane Austen, Pride and Prejudice
درآمدی بر شرایط اجتماعی رمان غرور و تعصب
در زمان نگارش این رمان انگلیسی، وراثت تنها به مردان تعلق میگرفت و اگر زنی قرار بود ملک یا مالی را به ارث ببرد در صورت متأهل بودن، تمام اموال به شوهرش میرسید. در مورد خانواده بنت، آقای کالینز میبایست تمام مال و اموال خانوادگی خانواده بنت را پس از مرگ آقای بنت به ارث میبرد و پیشنهاد ازدواجش به الیزابت میتوانست امنیت آینده او را تضمین کند. بااینوجود، الیزابت پیشنهاد او را رد میکند.
تا نیمه دوم قرن نوزدهم، قوانین ارث به نفع مردان بود زیرا اکثر زنان حقوق قانونی مستقل نداشتند. درنتیجه، امنیت مالی زنان در آن زمان به مردان بستگی داشت. همچنین، برای طبقات بالای جامعه و اشراف، ازدواج با مردی ثروتمند و پولدار تقریباً تنها راه برای امنیت مالی زن و فرزندانش محسوب میشد. بدین ترتیب، خیلی دور از ذهن نیست که در جامعه زمان نویسنده (و البته شاید هنوز)، زنها برای داشتن یک زندگی موفق به دنبال یک شوهر ثروتمند باشند.
آستین ممکن است در حال حاضر برای ژانر عاشقانه شناختهشده باشد، اما ازدواجهایی که در رمانهای او رخ میدهد بیشتر با مسئله اقتصاد و تمایز طبقاتی ارتباط دارد. هرچند، رمان غرور و تعصب میتواند یک استثنا باشد. هنگامیکه دارسی به الیزابت پیشنهاد ازدواج میدهد، به تفاوتهای اقتصادی و اجتماعی متذکر میشود و آن را مانعی جدی برای شکلگیری رابطهای موفق میداند. عمهاش، خانم کاترین، بعدها درباره ازدواج الیزابت با دارسی به این اختلاف طبقاتی اینگونه اشاره میکند:
“Will the shades of Pemberley be thus polluted?”
اگرچه الیزابت به جمله کنابه امیز خانم کاترین پاسخ محکمی میدهد و خود و آقای دارسی را ازنظرشان و منزلت برابر میخواند. بااینحال، خانم کاترین هرگز حاضر به پذیرش واقعیت ازدواج دارسی با الیزابت نمیشود.
متنی از کتاب غرور و تعصب
Chapter I
It is a truth universally acknowledged, that a single man in possession of a good fortune, must be in want of a wife. However little known the feelings or views of such a man may be on his first entering a neighborhood, this truth is so well fixed in the minds of the surrounding families, that he is considered the rightful property ofsome one or other of their daughters. “My dear Mr. Bennet,” said his lady to him one day, “have you heard that Netherfield Park is let at last?” Mr. Bennet replied that he had not. “But it is,” returned she; “for Mrs. Long has just been here, and she told me all about it.” Mr. Bennet made no answer. “Do you not want to know who has taken it?” cried his wife impatiently. “YOU want to tell me, and I have no objection to hearing it.” This was invitation enough.
“Why, my dear, you must know, Mrs. Long says that Netherfield is taken by a young man of large fortune from the north of England; that he came down on Monday in a chaise and four to see the place, and was so much delighted with it, that he agreed with Mr. Morris immediately; that he is to take possession before Michaelmas, and some of his servants are to be in the house by the end of next week.”