در این مقاله با شخصیتهای منفور و شرور دنیای ادبیات آشنا شوید. این مقاله مخصوص کسانیست که از دنیای ترسناک ادبیات خوششان میآید!
دنیای هریپاتر را در نظر بگیرید، اگر «ولدمورت» وجود نداشت؛ یا اگر شخصیت «لیدی مکبث» از نمایشنامه مکبث حذف میشد. اصلاً تصور کنید «ارکها» از دنیای ارباب حلقهها حذف میشدند. در این صورت قهرمان این داستانها زندگی بهتری داشتند اما تا ابد بهعنوان قهرمان شناخته نمیشدند. اصلاً باید آنها در شرایط سخت مبارزه با این شخصیتهای شرور قرار میگرفتند تا نشان دهند که به معنای واقعی کلمه یک قهرمان هستند. پس به جرأت میگوییم دنیای ادبیات، بدون شخصیتهای شرور، هیچوقت نمیتوانست تا این اندازه جذاب و هیجانانگیز باشد.
اصلاً بدون وجود شر، خیر و خوبی تا این حد ارزش پیدا نمیکرد و مورد ستایش قرار نمیگرفت. پس این شخصیتها مهمترین نقش را در داستان بازی میکنند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در این مقاله به سراغ شرورترین شخصیتهای ادبیات داستانی و کتاب ها برویم و نقش آنها را بررسی کنیم. پس تا انتهای مقاله همراه ما باشید.
ولدمورت دنیای هری پاتر، خبیثترین موجود جهان
ولدمورت آنقدر وحشتناک است که مردم به او میگویند «اسمش رو نبر». او میخواهد بر تمام جهان حکومت کند و هرکسی را که در مقابلش قرار بگیرد، با بیرحمی کامل نابود میکند. ولدمورت قدرتهای ویژهای دارد و برای جادو جنبل نیازی ندارد از چوب جادویی یا وسیله خاصی استفاده کند. او تعدادی از جادوگران بیرحم را کنار خودش جمع کرده تا در کنار آنها وحشتناکتر بهنظر برسد. اسمش در زبان فرانسه به معنی «پرواز مرگ» است و اگر نبود، شخصیت هریپاتر تبدیل به یک فرد ناقص و بدون هدف میشد.
ولدمورت، یکی از برترین شخصیت های شرور تاریخ ادبیات، اولین بار در مجموعه کتاب هری پاتر توسط جی کی رولینگ معرفی شد.
سائورون در جهان ارباب حلقهها
سائورون از شخصیتهای خلق شده توسط تالکین، خالق مجموعه کتاب ارباب حلقه ها است. او صاحب اصلی حلقه یگانه به حساب میآید و در تمام اعمال اهریمنی «مورگوت»، اولین ارباب تاریکیها نقش بزرگی دارد. سائورون مدتی طولانی به مورگوت، خدمت میکند. با گذشت زمان آنقدر قدرت جادوگریاش زیاد میشود که تبدیل به بزرگترین خادم مورگوت میگردد. مدتی بعد از سقوط و راندهشدن مورگوت از سرزمین میانه، تبدیل به یک ارباب تاریکی میشود.
او برای اذیت کردن مردم، دست به هر ظلم و ستمی میزند و بزرگترین دشمن آنها به حساب میآید. سائورون آرزو دارد که بر تمام مردم حکمرانی کند و همهچیز را تحت کنترل خود درآورد. اگر تالکین از این شخصیت شرور در داستانهایش حرف نمیزد، هیچگاه نمیتوانست چنین شاهکارهای بزرگی را خلق کند.
دکتر لکتر در سکوت برهها
احتمالاً اسم دکتر لکتر را در بازی مافیا زیاد شنیدهاید. او دکتر مافیاست و هرشب میتواند یکی از اعضای مافیا را نجات دهد. اما میدانستید دکتر لکتر درواقع یک روانپزشک خطرناک در کتاب The Silence of the Lambs اثر توماس هریس است؟ البته نباید از حق بگذریم که اصلیترین دلیل شهرتش را مدیون آنتونی هاپکینز است که نقش دکتر لکتر را در فیلم سینمایی سکوت برهها به بهترین نحو ممکن بازی کرد.
هانیبال لکتر یک قاتل سریالی و آدمخوار است؛ او میتواند با دانش خود به آدمهای مختلف نزدیک شود و آنها را وادار به انجام کارهای خطرناک کند.
دکتر لکتر بسیار باهوش است و در نگاه اول یک فرد روشنفکر و تحصلیکرده بهنظر میرسد. او آنقدر آدمها را خوب میشناسد که افراد زیادی فقط برای کمک گرفتن پیش او میآیند تا منشأ شر و جنایت را با کمکش شناسایی کنند. اما خوی شیطانی او بیشتر از آنچیزیست که بتوان راحت به او اعتماد کرد.
در بخشی از داستان دکتر لکتر را پشت میلههای زندان میبینیم درحالیکه بین او و مراقبها فاصله زیادیست و هیچکس نباید به او نزدیک شود.
شرارت جک تورنس در کتاب درخشش
جک تورنس یک آدم کاملاً معمولی بود تا قبل از اینکه پایش به یک هتل اسرارآمیز باز شود. او به همراه همسر و فرزندش تصمیم میگیرد به عنوان سرایدار در طول زمستان در یک هتل زندگی کند. هتلی که در یک منطقه دورافتاده قرار دارد و بر روی یک قبرستان محلی ساخته شدهاست. مدتی بعد روح خبیثی او را تسخیر میکند. از آن پس جک به یک روانی خطرناک تبدیل میشود.
با اقتباس از کتاب The Shining که اثر استیون کینگ است، یک فیلم سینمایی با بازی درخشان جک نیکلسون ساخته شدهاست.
لیدی مکبث، بدنامترین شخصیت زن در داستانهای شکسپیر
میان شخصیت های شرور کتاب ها و رمان ها ، اسم لیدی مکبث هم به چشم میخورد. لیدی مکبث برای اینکه مکبث را بر تخت پادشاهی بنشاند، او را تشویق میکند که دست به هر جنایتی بزند. اگر او نبود، شاید هیچگاه مکبث دست به چنین جنایتهایی نمیزد.
لیدی مکبث نماد کامل یک زن شیطانی است. بلندپروازی و جاهطلبیاش آنقدر زیاد است که میتواند همهچیز را نابود کند. او میخواهد شوهرش را با خود همراه کند تا با کمکش، برنامههای خود را راحتتر پیش ببرد. اما در نهایت حس پشیمانی، او را در خود غرق میکند و به سمت جنون میکشاند. نمایشنامه Macbeth کوتاهترین تراژدی شکسپیر است که تا ابد ماندگار میماند.
ناپلئون در مزرعه حیوانات
ناپلئون یکی از خوکهای کتاب داستان Animal Farm است که اول میبینیم شخصیت سربهزیر و سادهای دارد؛ اما هرچه بیشتر در طول داستان پیش میرویم، میفهمیم که همه حوادث داستان، زیر سر خودش است. او فکر جنگ با صاحب مزرعه را به سر همه میاندازد. پس از اینکه انقلاب آنها پیروز میشود و او را به عنوان ارباب مزرعه انتخاب میکنند، ذات کثیفش را نشان میدهد. ناپلئون تمام کسانی را که مخالفش هستند، میکشد و همهچیز را نابود میکند.
اورول با خلق شخصیت ناپلئون میخواهد رهبران دیکتاتوری را نشان دهد که برای حفظ قدرت حاضرند به هر کار خبیثی دست بزنند.
هیولای فرانکنشتاین از شرورترین شخصیت های ادبیات داستانی
این هیولا توسط «ویکتور فرانکنشتاین» در آزمایشگاه خلق شدهاست. فرانکنشتاین یک دانشمند جوان است که با استفاده از علم شیمی و کیمیاگری تصمیم میگیرد یک موجود زنده بسازد. او تکههای بدن مردگان را کنار هم میگذارد و با استفاده از نیروی الکتریکی، یک موجود ترسناک خلق میکند. هیولایی با قد ۴/۲ متر که چهره بسیار زشتی دارد اما حساس و عاطفیست. او میخواهد خودش را وارد جامعه کند و در بین آدمها قرار بگیرد، اما نمیتواند به همین دلیل تصمیم میگیرد از فرانکشتاین انتقام بگیرد.
کتاب Frankenstein معروفترین اثر مری شلی، نویسنده انگلیسی است.
پروفسور موریارتی، ناپلئون جنایتکار داستان شرلوک هلمز
تا اینجا رمان هایی با شرورترین شخصیت های دنیای ادبیات را به شما معرفی کردیم. در این قسمت میخواهیم راجعبه یکی دیگر از این شخصیتها به نام پروفسور موریارتی صحبت کنیم. او نماد آدمی شرور، پلید، باهوش و قویست. شخصی که مقصر اصلی همه جنایتهاست اما هیچ موقع دستش رو نمیشود.
موریارتی در کتاب شرلوک هلمز نوشته «آرتور کانن دویل» زندگی میکند. هلمز معتقد است که نیمی از زشتیها و تبهکاریهای لندن زیر سر اوست و میتوان رد پایش را در بین تمام جنایتهای این شهر پیدا کرد. مثل یک عنکبوت در مرکز تار نشسته و آنقدر باهوش است که کمترین ارتعاش را شناسایی میکند. البته کار او فقط نقشه کشیدن است و هیچوقت نمیتوان او را گیر انداخت.
<
خونآشامی به نام دراکولا در لیست شرورترین شخصیت های ادبی کتاب ها
شاید تصویر ذهنیتان از دراکولا، یک موجود ترسناک است. اما در این اثر، دراکولا یک اشرافزاده است. اشرافزادهای که تنها زندگی میکند و همه اطرافیانش را از دست دادهاست. او مؤدبانه و با احترام برخورد میکند و عاشق کتابخواندن است. کتابها بهترین دوستان دراکولا هستند. او کتابخانه بزرگی دارد. از زمانی که عزیزانش را از دست داده، در تاریکی مطلق زندگی میکند و زندگیاش مدتهای طولانیست که رنگ خوشی به خودش ندیدهاست.
دراکولا شخصیت خشنی دارد؛ او قصرش را به رنگ قرمز درآورده تا افراد بیشتری از او حساب ببرند. دراکولا نامیرا و خونآشام است. او روزها میخوابد تا شبها خون قربانیان بیدفاعش را بخورد. اگر میخواهید یکی از ترسناکترین آثار ادبی جهان را بخوانید، کتاب Dracula نوشته برام استوکر برای شماست.
ایاگو در نمایشنامه اتللو نماد شرارت و پلیدی
ایاگو شخصی شرور و حقهباز است. نفرت و حسادت همه وجودش را پر کرده طوریکه تحمل دیدن خوشحالی دیگران را ندارد. او میداند که اتللو عاشق دِزدِموناست؛ به همین دلیل سعی میکند جلوی ازدواج آنها را بگیرد. پس از مدتی این دو با هم ازدواج میکنند اما ایاگو دست برنمیدارد. مدتی بعد اتللو را تحریک میکند و میگوید که همسرش دیگر به او وفادار نیست. اتللو هم که به ایاگو اعتماد دارد، بدون آنکه به همسرش چیزی بگوید، او را بیرحمانه میکشد. اما بعد از مرگش میفهد که همسرش همیشه به او وفادار بوده و بیگناه بهقتل رسیدهاست. به همین دلیل تصمیم میگیرد خودکشی کند.
شکسپیر با استفاده از شخصیت ایاگو در کتاب Othello مفهوم کاملی از حسادت را به نمایش میگذارد.
رمزی بولتون، شخصیتی منفور در گیم آو ترونز
رمزی بولتون فرزند نامشروع «روس بولتون» و یک شخصیت سادیستی است. او از اینکه میبینید دیگران رنج میکشند، کیف میکند و از دیدن عذاب کشیدن دیگران خوشحال میشود. بهترین سرگرمی رمزی، شکنجهکردن دیگران است. او دوست دارد سنت خانوادگیشان را در کندن پوست دشمنان ادامه دهد و با ذوق و شوق آن را اجرا میکند. صورتی زشت و رنگپریده دارد. موهایش خشک و تیره است. پدرش فکر میکند که او فرزند قانونیاش را کشته و از این بعد هم تمام فرزندان احتمالیاش را خواهد کشت.
بولتون یکی از شرورترین شخصیت های دنیای ادبیات و کتاب ها است که مارتین در مجموعه A Song of Ice and Fire داستانهایش را روایت میکند.
جادوگر شهر اُز (OZ)
جادوگری بدجنس در داستانی کودکانه به نام کتاب The Wonderful Wizard of Oz نوشته ال. فرانک باوم زندگی میکند که حتماً در کودکی بارها و بارها اسمش را شنیدهاید. بر اساس این داستان فیلم و انیمیشنهای مختلفی هم ساخته شدهاست. اما داستان کتاب از این قرار است: دختری به نام دوروتی با عمو و عمهاش زندگی میکند. روزی یک گردباد میآید و او را با خود به سرزمین جادوگرها میبرد. دورورتی برای اینکه پیش خانوادهاش برگردد، باید با جادوگرهای بدجنس بجنگد. حاکم شهر «از» جادوگر بدجنسیست که تا میتواند به مردمش ظلم و ستم میکند. او یکی از شرورترین شخصیتهای ادبی دنیای کودکان به حساب میآید که مفهوم بدجنسی را به اوج خود رساندهاست.
ختم کلام... در این مقاله شرورترین شخصیت های دنیای ادبیات و کتاب ها را به شما معرفی کردیم. شخصیتهایی که با حضورشان، یک داستان را تبدیل به یک شاهکار ادبی میکنند و از یک آدم معمولی، یک اسطوره بزرگ میسازند. حالا میخواهیم نظر شما را بدانیم. کدام شخصیت در کتابها، از نظرتان آنقدر ترسناک یا شرور بوده که هیچوقت نمیتوانید فراموشش کنید؟ |