معرفی و خلاصه رمان بخشنده The Giver اثر لوییس لوری Lois Lowry
برای لحظه ای چشم های خودتون رو ببندید و جامعه ای رو تصور کنید که هیچ بیماری، فقر، گرسنگی و حتی جنگی در آن وجود ندارد...به نظر چنین جامعه ای یک بهشت گمشده است اما پیشنهاد می کنیم زود قضاوت نکنید...
“We gained control of many things. But we had to let go of others.”
― Lois Lowry, The Giver
رمان « بخشنده » در سال 1993 توسط نویسنده مشهور آمریکایی « لوییس لوری » به چاپ رسید. این رمان در سال 1994 برنده جایزه مدال نیوبری شد و تا سال 2014 توانست به فروش بیش از ده میلیون نسخه در سراسر جهان برسد. این کتاب در فهرست و برنامه درسی مدارس کانادا و استرالیا قرار دارد و به انتخاب انجمن کتابخانه آمریکا یازدهمین کتاب چالش برانگیز دهه نود شناخته می شود.
بخشی از کتاب:
It was almost December, and Jonas was beginning to be frightened. No. Wrong word, Jonas thought. Frightened meant that deep, sickening feeling of something terrible about to happen. Frightened was the way he had felt a year ago when an unidentified aircraft had overflown the community twice. He had seen it both times. Squinting toward the sky, he had seen the sleek jet, almost a blur at its high speed, go past, and a second later heard the blast of sound that followed. Then one more time, a moment later, from the opposite direction, the same plane.
At first, he had been only fascinated. He had never seen aircraft so close, for it was against the rules for Pilots to fly over the community. Occasionally, when supplies were de- livered by cargo planes to the landing field across the river, the children rode their bicycles to the riverbank and watched, intrigued, the unloading and then the takeoff directed to the west, always away from the community. But the aircraft a year ago had been different. It was not a squat, fat-bellied cargo plane but a needle-nosed single-pilot jet. Jonas, looking around anxiously, had seen others — adults as well as children — stop what they were doing and wait, confused, for an explanation of the frightening event.
در سال 1994، بازیگر مشهور بیل کاسبی با کمپانی فیلم سازی ASIS Productions برای ساخت یک فیلم از روی رمان به توافق رسیدند. در سالهای بعد، با اینکه اعضای گروه فیلم سازی بزرگتر شد، ساخت فیلم هنوز به مرحله اجرا و عمل نرسیده بود. در گذر زمان، اد نومیر برای نوشتن فیلم نامه به خدمت گرفته شد اما چندی بعد تاد آکات جایگزین نومیر شد و کمپانی والدن مدیا وظیفه اصلی ساخت فیلم را بر عهده گرفت.
جف بریج در یک مصاحبه اعلام کرده بود که به مدت بیست سال در فکر ساختن و کارگردانی فیلم رمان « بخشنده » به همراه پدرش بوده است. اما با مرگ پدرش این پروژه لغو شد و تا پانزده سال دیگر همه چیز به تعویق افتاد. در سال 2007، کمپانی برادران وارنر حق ساخت یک فیلم سینمایی از روی رمان را خریداری کرد و در دسامبر 2012 پروژه ساخت فیلم به مرحله اجرا درآمد. این فیلم با نقش آفرینی جف بریج، مریل استریپ، کتی هولمز، اودیا راش، کامرون موناگهان و تیلور سوئیفت در سال 2014 به اکران درآمد و موفقیت بی نظیری را در عرصه بینالمللی کسب کرد.
خلاصه The Giver
“If everything's the same, then there aren't any choices! I want to wake up in the morning and decide things!”
جوناس در آغاز کتاب یازده ساله است. هر روز خانواده تمام رویاهای خود را با یکدیگر به اشتراک می گذارند، اما جوناس معمولا تنها رویایش درباره شخصی به نام فیونا است. مادرش به او گفته است هر روز باید قرصی را بخورد که از شر این رویا رها شود. همچنین، در انتهای روز نیز تمام اعضای خانواده درباره احساسات یکنواخت و مسائل روزمره خود با هم صحبت می کنند.
جوناس به زودی دوازده ساله می شود و باید حرفه جدید خود را به عنوان "نگهدارنده خاطرات" بپذیرد. روز مراسم از راه می رسد و پنجاه بچه برای انتصاب به حرفه های جدید خود صف می کشند. در این بین جوناس برای هیچ کاری انتخاب نمی شود و وظیفه نگهداری و مراقبت از خاطرات را به او می سپارند. جوناس با لیستی از قوانین جدید برای شغل خود که اصلا اطلاعی درباره آن ندارد، به خانه می رود.
جوناس در ساختمان پشت مجلس بزرگان مردی را ملاقات می کند که باید همه چیز را درباره کارش از او بیاموزد. آن مرد توضیح می دهد که کارش انتقال خاطرات تمام گذشته به او است. او دست خود را روی شانه جوناس می گذارد تا روند انتقال خاطرات را آغاز کند. از آنجایی که آن مرد وسیله انتقال خاطرات به افراد است، به نام بخشنده شناخته می شود.
“I knew that there had been times in the past-terrible times-when people had destroyed others in haste, in fear, and had brought about their own destruction”
جوناس از توانایی خود استفاده می کند تا پا را فراتر از صرفا دانستن خاطرات گذشته بگذارد. او مجبور است تمامی خاطرات تلخ مانند قحطی، جنگ و... را نیز تجربه کند. او هرگز پیش تر درد و رنج را در زندگی تجربه نکرده و این مسئله را بسیار آزار دهنده می یابد. او از بخشنده می خواهد تا درباره دختری صحبت کند که ده سال پیش قرار بود مسئول نگهداری خاطرات باشد. بخشنده افشا می کند که نام آن دختر رزماری و فرزند خود او بوده است و از آنجایی که تاب و توان تحمل خاطرات تلخ را نداشته از حرفه خود کناره گیری و سپس چندی بعد خودکشی کرده است.
بخشنده و جوناس می دانند که جامعه نیاز به تغییرات بسیار اساسی دارد. آنها هیچ حق انتخابی ندارند و هرگز حتی نمی توانند عشق و احساسات واقعی خود را بروز دهند. در هر صورت نقشه ای برای آزادی و فرار جوناس فراهم می شود تا بتواند تمام خاطرات خود را به جامعه و عوام منتقل کند. بخشنده نیز پس از عملی شدن نقشه وظیفه آموزش و نحوه تعامل با این خاطرات را به مردم برعهده می گیرد.
لحظه آخر، جوناس تصمیم می گیرد که کودکی به نام گابریل که قرار است کشته شود را با خود از شهر ببرد. این اقدام موجب تغییر اجباری در نقشه او می شود و حالا به جای سوار شدن و خروج از شهر به وسیله ماشین باید با یک دوچرخه بگریزد. در این راه او باید مراقب بالگردهای کاوشگر نیز باشد. پس از چندین روز سرگدانی و گرسنگی، به بالای تپه پوشیده از برف می رسند. در آنجا هر دو با استفاده از یک وسیله شبیه به سورتمه که درست مانند آن را جوناس در خاطرات خود دیده بود، به جای مطمئنی می روند، جایی که مردم بتوانند ازشان مراقبت کنند.
نگاهی عمیق بر مجموعه The Giver
رابطه درد و لذت در کتاب
هیچ لذتی بدون درد و هیچ دردی بدون لذت نیست. اصلا اهمیت ندارد که یک تجربه یا خاطره تا چه حد می تواند لذت بخش و خوشایند باشد زیرا شما زمانی می توانید لذت آن را به درستی درک کنید که زمانی در گذشته و زندگی خود بسیار رنج برده باشید. مردم جامعه رمان بخشنده نیز هرگز درک درستی از لذت و خوشبختی ندارند زیرا هرگز زندگی توام با درد و رنج را تجربه نکردند. زندگی آنها صرفا یکنواخت و خالی از هرگونه عواطف و احساسات است. آنها از درک غم و اندوه عاجزند چرا که هرگز هدف والا و شگفتی های زندگی را به خوبی نفهمیدند. به عبارتی مرگ برای هیچ یک اندوهگین و تکان دهنده نیست زیرا هیچ وقت زندگی در نظرشان والا و ارزشمند نبوده است.
اهمیت خاطرات و هویت فردی
“I don't know what you mean when you say 'the whole world' or 'generations before him.'I thought there was only us. I thought there was only now.”
یکی از مهمترین درون مایه های رمان به نقش خاطرات در زندگی اشاره دارد. نویسنده پس از ملاقات پدر پیرش که تقریبا بیشتر خاطرات دوران گذشته را فراموش کرده بود، ایده نوشتن رمان بخشنده به سرش زد. او به این نتیجه رسیده بود که بدون خاطرات هرگز دردی وجود ندارد زیرا وقتی کسی نتواند دردی را به یاد بیاورد انگار هرگز اتفاق ناخوشایندی را تجربه نکرده و یا حسرتی در دل و جانش لانه نگزیده است.
حکومت مستبد داستان نیز در نقطه مشخصی در گذشته درصدد پاک کردن خاطرات مردم برآمد تا صرفا برای افراد یک تجربه و اندیشه مشترک جمعی و خالی از هرگونه لذت و درد بیافریند و جامعه را در آرامش و صلح مطلق نگه دارد. اما بزرگان جامعه از اهمیت خاطرات آگاه هستند چرا که بدون داشتن دانش نسبت به اتفاقات و رویدادهای گذشته هرگز نمی توان از اشتباهات و خطاهای گذشته درس گرفت و مانع تکرارشان شد.
در مراسم دوازده سالگی، حکومت باید برای سرنوشت کودکان دوازده ساله و انتصاب به حرفه های مشخص تصمیم گیری کند. دوازده سالگی سنی است که باید هویت افراد جامعه مشخص شده و از دیگر اعضای جامعه و خانواده تمیز داده شوند. داستان رمان بخشنده روایت پسری است که مراحل رشد و پیشرفت فردی و شخصی را طی می کند، فردی که مخالف روند حاکم بر جامعه سعی در رشد و توسعه عواطف، احساسات و خواسته های شخصی خود دارد. او تنها کسی است که رفتار و کردارش مطابف با هنجارهای جامعه نمی باشد و خواننده نیز در همان آغاز کار به جای نادیده گرفتن حقایق، در دم تفاوت های موجود را کشف و ضبط می کند. سرآخر، هم او است که موجب دامن زدن به تغییرات مثبت و تعیین کننده در جامعه شده و زندگی عوام را به سمت هدف و غایتی انسانی تر سوق می دهد.
شخصیت های اصلی رمان بخشنده The Giver
نام شخصیت | توضیحات |
جوناس | شخصیت اصلی داستان. او یازده ساله و بسیار باهوش و حساس است. او فرد منتخب برای مقام حفظ و نگهداری خاطرات است. |
بخشنده | پیرمردی که مدت ها وظیفه حفظ و نگهداری خاطرات را بر عهده داشته است. |
پدر جوناس | فردی بسیار خوش قلب که با دو فرزند خود بسیار مهربان است. او وظیفه مراقبت از نوزادان جامعه را بر عهده دارد. |
مادر جوناس | زنی بسیار باهوش و متفکر که در دپارتمان عدالت کار می کند. |
لیلی | خواهر هفت ساله جوناس |
آشر | بهترین دوست جوناس |
لوییس لوری Lois Lowry
لوییس لوری نویسنده مشهور آمریکایی و نویسنده رمان مشهور بخشنده است. او در ادبیات کودک و نوجوان شهرت جهانی دارد. تاکنون لوری به دریافت جوایز بسیاری نائل آمده که از این بین می توان به جایزه مدال نیوبری و جایزه هانس کریستین اندرسون و… اشاره کرد.