معرفی کتاب گورستان The Graveyard Book اثر برجسته Neil Gaiman
***
Winner of Carnegie Medal
Winner of Newbery Medal
Winner of Hugo Award for Best Novel
Winner of Locus Award for Best Young Adult Novel
***
" زندگی خود را در آغوش بگیر، با ترس ها و لذت هایش رو به رو شو، و هیچ راهی را ناپیموده مگذار. "
همیشه لحظاتی در زندگی پیش می آید که ما دوست داریم به جایی یا کسی پناه ببریم و تا جایی که می شود از غم و اندوه خود بکاهیم. گاهی همین رفتن و رسیدن به آرامش می تواند ما را به فراموشی بسپارد؛ یک فراموشی خود خواسته که صرفا ما را از خود دور می کند. با این حال، همه چیز یکسان نیست. همه این فرار و گریزها موقتی و برای یافتن آرامش خاطر است، کاری که خاصیت آدم های زنده است، آدم هایی که بدون توجه به میراث و تجربه گران بهای گذشته، خود را از خود می ربایند و از مسیر و هدف اصلی زندگی دور می شوند.
گورستان تنها جایی است که فراموش نمی شود! آدم های مرده به همان اندازه زنده تلقی می شوند که آدم های زنده؛ زیرا آنها که امروز مرده به حساب می آیند، یک روز زنده بودند. مردگان، فرصت و تلنگری هستند برای ما در راستای رسیدن به انتخاب های درست در زندگی و نه فرار از خود به سمت یک مقصد نامعلوم و نامتناهی. وقتی « باد » برای یافتن تسلی خاطر، خانه را ترک کرد و به گورستان پناه برد، گذشتگان او را به سرپرستی پذیرفتند و لذت زنده بودن و معنای مرده بودن را به او یادآور شدند. او در آنجا آموخت که چطور باید از گذشته درس بگیرد و تمام اتفاقات و مصیبت های زندگی را به سوخت های رسیدن به یک زندگی بهتر و موفق تبدیل کند. بنابراین، به جای فرار از خود، باید مانند « باد » داستان به گورستان گذشته سرک کشید، قبر فراموشی را دست نخورده گذاشت، معنای زندگی را به درستی درک کرد و یک من جدید پوست انداخت.
« کتاب گورستان » یک رمان فانتزی و ترسناک است که توسط نویسندۀ انگلیسی « نیل گیمن » به طور همزمان در انگلیس و آمریکا در سال 2008 منتشر شد. « کتاب گورستان » مدال نیوبری و کارنگی و نیز جایزه هوگو را با اقتدار تمام از آن خود کرد و نامزد دریافت جایزه جهان علمی تخیلی، و جایزه لوکس برای بهترین رمان شد. « گیمن » نخستین نویسنده ای است که هر دو مدال نیوبری و کارنگی را برای یک اثر (کتاب گورستان) از آن خود کرده است. این رمان داستان پسری به نام « باد » را روایت می کند که پس از مرگ خانوادهاش، توسط مردگان یک گورستان بزرگ می شود. « گیمن » برای نوشتن این رمان از اثر مشهور « کتاب جنگل » نوشته نویسنده انگلیسی « رودیارد کیپلینگ » الهام گرفته است. « کتاب گورستان » از پر فروش های نیویورک تایمز بود.
در سال 2009، « نیل جردن » کارگردانی و نویسندگی یک فیلم اقتباسی از روی این رمان را برای میرامکس به عهده گرفت. در سال 2012، والت دیزنی پیکچرز حق ساخت یک فیلم سینمایی از روی « کتاب گورستان » را خریداری کرد و « هنری سلیک » را که پیش تر کارگردانی فیلم « کابوس پیش از کریسمس » و یک فیلم اقتباسی دیگر از آثار « گیمن » به نام « کارولین » را در کارنامه خود داشت، برای این کار استخدام کرد. اما پس از مدتی استودیو و « سلیک » به خاطر عدم توافق بر سر برخی جزئیات راه متفاوتی در پیش گرفتند و در سال 2013، « ران هاوارد » برای کارگردانی فیلم برگزیده شد.
انجمن کتابخانه آمریكا « کتاب گورستان » را ترکیبی خوشمزه از جنایت، فانتزی، طنز و نوستالژی دانست و نثر آن را جادویی و هیجان انگیز خواند. « مونیکا ادینگر » نیز از نیویورک تایمز نقد مثبتی درباره کتاب نوشت و آن را یک رمان شگرف خواند که « نیل گیمن » در آن به سبک و سیاق یک داستان سرای کلاسیک، داستانی جادویی و فراموش نشدنی خلق و روایت می کند. همچنین، Kirkus Reviews پس از بررسی رمان اذعان داشت که این رمان مخصوص کسانی است که واقعا از دوره کودکی خود لذت بردند. ایندیپندنت نیز لحن و روایت آن را بسیار ستود. « ریچارد بلیر » رمان را یک اثر نئوگوتیک خواند که یادآور اثر مشهور « قلعه اوترانتو » نوشته « هوراس والپول » می باشد.
داستان گورستان، مانند خیلی از روایتهای محبوب این روزها آغاز میشود؛ با چند قتل. یک روز مردی عجیب وارد خانهای میشود و مادر و پدر و خواهر بزرگتر را میکشد. اما وقتی سراغ پسربچه خانه میرود، او را پیدا نمیکند. این مرد که تواناییهای ماوراءالطبیعه دارد، بوی پسر را دنبال میکند و به گورستانی در آن نزدیکی میرسد.
اما اتفاق بینظیری رخ میدهد. گروه مردگان گورستان، پسر را از چشم قاتل پنهان میکنند و یک زوج که بیش از دویست سال است در آنجا دفن شدهاند، او را به سرپرستی قبول میکنند و به روح مادر مرده پسرک که «باد» نام دارد قول می دهند که از او در برابر قاتل محافظت کنند. در بین مردگان، همهجور آدمی پیدا میشود، افرادی مثل معلمها، کارگرها، پولدارها، آدمهای احساسی، تندرو و حتی چند کودک. آنجا شبیه روستایی است که آماده است از یک بچه زنده مراقبت کند. «سیلاس»، موجودی که نه به دنیای زندگان و نه به جهان مردگان تعلق دارد به آنها کمک میکند. او تنها کسی است که میتواند از گورستان خارج شود و به دنبال غذا برود.
حالا باد ماجراجوییاش را در دنیای جدید آغاز میکند؛ دوست پیدا میکند، دوستانی که همه از جهان مردگان نیستند، از گذشتهاش باخبر میشود و برای آیندهاش نقشه میکشد. وقتی باد به دوازده سالگی میرسد، اوضاع کمی تغییر میکند و او همه چیز را درباره مردن و زندگی کردن متوجه می شود و میفهمد چرا تا به حال در گورستان زندگی میکرده و چرا باید از آنجا برود.
گیمن داستانپرداز بیبدیلی است و روایتهایش همیشه توجه آدمهای مختلف را در همه سنین جلب میکند، با این حال کتابهای او، از جمله کتاب «گورستان» برای کودکان جذابیت ویژهای دارد. قبرستانی که گیمن در این کتاب به تصویر میکشد جایی است که هر کودک ماجراجو و مشتاقی دوست دارد به آن سر بزند. بچهها اشتباهات و رفتارهای نادرست گاه و بیگاه باد را دوست دارند و تصمیمها و برداشتهای درستش را تحسین میکنند چون این رفتارهای کودکانه او را واقعی میکنند. زبان داستان پیچیده و طنازانه است، اما گیمن به خوانندههایش احترام میگذارد و به درک آنها از روایت کتاب اعتماد دارد.
در داستان، مرز بین جهان مردگان و زندگان بسیار باریک است و برای برجسته ساختن این حقیقت نویسنده از « باد » استفاده کرده است. « باد » تنها کسی است که قادر است مردگان و زندگان را ببیند و به همه جا دسترسی داشته باشد. او به راحتی قادر است ارواح را ببیند و با آنان ارتباط برقرار کند، انگار او نیز یک روح و سال ها مرده است. مرگ در رمان چهره ترسناک خود را ندارد، گورستان جایی است که انسان پس از مرگ با عزیزان خود دوباره دیدار کرده و به آنان می پیوندد. با این وجود، « باد » نمی تواند به دو جهان تعلق داشته باشد و باید یک جهان را انتخاب کند. تاریخ یا خاطره گذشتگان یک تجربه ناب است، تجربه ای که انسان را به داشتن یک زندگی سالم و موفق تشویق می کند. در این داستان، مردگان نیز « باد » را تشویق می کنند تا به جهان واقعی گام بگذارد و پیش از این که برای همیشه بمیرد، به زندگی و ماجراجویی بپردازد. « باد » نیز قبول می کند تا وارد دنیای واقعی شود و یک زندگی تازه را شروع کند. پس از این تصمیم، او دیگر نمی تواند ارواح گورستان را ببیند، انگار او از یک خواب طولانی بیدار شده باشد و تازه قرار است مزه و طعم بیداری را بچشد. شاید روزی که انسان خود را بپذیرد و بخواهد از نو شروع کند، گذشته نقش یک توهم و خاطره محو را برایش ایفا کند، گذشته ای که نه به کل حاضر و نه برای همیشه غایب است، بلکه مانند یک روح همیشه در درون او ریشه دوانده و مدام درس ها و تجربه های گذشته را به او یادآور می شود.
شخصیت های اصلی کتاب Major Characters
باد
شخصیت اصلی داستان. او در یک گورستان زندگی می کند و به دست ارواح و دیگر ساکنین آنجا بزرگ می شود. او می تواند با تمام مردگان ارتباط برقرار کند و تعداد اندکی از آدم ها می توانند او را ببینند.
سیلاس
محافط « باد ». او نیازهای اولیه و اساسی « باد » مانند غذا و سرپناه را تامین می کند. او نه جزء مردگان است و نه یک آدم کاملا زنده به حساب می آید.
خانم لوپسکو
او کسی است که در غیاب « سیلاس » محافظ « باد » می شود. او بسیار سخت گیر و آموزه هایش کسل کننده است.
لیزا همپستاک
یک جادوگر که در منطقه دیگری از گورستان دفن شده. پانصد سال پیش او را به جرم جادوگری آتش زدند.
اسکارلت پرکینز
اگرچه او فقط در دو فصل از کتاب حضور دارد، تاثیر بسزایی در جهت گیری داستان دارد. با این که او هیچ قدرت فراطبیعی ندارد، قادر است « باد » را ببیند.
جک فراست
قاتل خانواده « باد ». او یک شرور و عضو یک گروه خلافکار است. او برای پیدا کردن و کشتن « باد » در حوالی گورستان زندگی می کند.
آقا و خانم اوونز
سرپرست « باد » در گورستان و بیش از دویست سال است که زن و شوهر هستند. آنها همیشه آرزو می کردند یک بچه داشته باشند.
نیل گیمن Neil Gaiman
« نیل ریچارد گیمن » ( -1960) نویسنده، خالق برخی داستان های کمیک و فیلم نامه نویس انگلیسی است. از مشهورترین آثار او می توان به مجموعه داستان های کمیک « مرد شنی »، و رمان های « گرد ستاره »، « خدایان آمریکایی »، « کارولین »، « کتاب گورستان » و « اساطیر اسکاندیناوی » اشاره کرد. او افتخارات و دست آوردهای بسیاری از جمله جایزه نبیولا، جایزه هوگو و همچنین مدال های پر افتخار و ارزشمند نیوبری و کارنگی را در کارنامه نویسندگی خود دارد. در سال 2013، فرهنگستان جایزه ملی کتاب بریتانیا، رمان« اقیانوس انتهای جاده » را به عنوان کتاب سال برگزید.