توضیحات کامل رمان چیزهای تیز Sharp Objects نوشته گیلیان فلین Gillian Flynn نویسنده کتاب Gone Girl
معرفی رمان چیزهای تیز Sharp Objects اثر گیلیان فلین Gillian Flynn
***
Winner of New Blood Fiction Dagger from the Crime Writers' Association
Winner of Ian Fleming Steel Dagger from the Crime Writers' Association
Nominated for Duncan Lawrie Dagger from the Crime Writers' Association
***
" گاهی فکر می کنم در وجود همه زن ها یک بیماری نهفته و منتظر لحظه مناسب برای بروز کردن است."
«چیزهای تیز» نخستین رمان نویسنده آمریکایی «گیلیان فلین» است که در سال 2006 نخست توسط «Shaye Areheart Books» به چاپ رسید و از آن پس تاکنون «چیزهای تیز» توسط Broadway Books تجدید چاپ شده است. آن زمان، «فلین» به عنوان خبرنگار «Entertainment Weekly» مشغول به کار بود و به همین خاطر فقط در شب ها و تعطیلات آخر هفته چند ساعتی را صرف نوشتن داستان خود می کرد. او فیلمنامه فیلم سینمایی « دختر گمشده» را در سال 2014 و همچنین فیلم نامه سریال « چیزهای تیز » را نیز برای شبکه « HBO » خود به رشته تحریر در آورد.
رمان « چیزهای تیز » درباره یک روزنامه نگار به نام « کامیل پریکر » است که باید به زادگاهش بازگردد تا در مورد چند جنایت وحشیانه گزارش به دست آورد. سال هاست که او با مادر بیمار یا خواهر ناتنی خود حرف نزده است؛ خواهرش سیزده سال دارد و بسیار زیبا است که البته کامیل به ندرت از او شناختی دارد. اکنون او پس از مدت ها به خانه و شهر خود بازگشته است و در کنار کشف ماجرای عجیب و غریب قتل، باید با رازها و گذشته مرموز خود نیز سر و کله بزند.
پس از انتشار، « کتاب چیزهای تیز » با بازخوردها و نظرات مثبت منتقدین رو به رو شد. نشریه « Kirkus Reviews» به بررسی کامل و جامع « چیزهای تیز » پرداخت و آن را بینهایت تاثیرگذار و حقیقتا دلهره آور خواند. همچنین، «استار هرالد» پس از نقد و بررسی کتاب، پرده برداری تدریجی داستان از وقایع را بسیار ستود.
خلاصه داستان چیزهای تیز Sharp Objects
“I just think some women aren't made to be mothers. And some women aren't made to be daughters.”
« کامیل پریکر » به عنوان یک روزنامه نگار در یک دفتر روزنامه کوچک کار می کند. کار او در نوشتن داستان درباره اشتباهات و قصور انسانی و جرم و جنایاتی مانند قتل خلاصه می شود. با این حال، او خیلی از شرایط این کار راضی نیست. او با رئیس خود، « کری »، نیز رابطه خوبی دارد و حتی وقتی « کامیل » به دلیل خودآزاری در یک آسایشگاه بستری می شود، « کری » و همسرش به خوبی از او مراقبت می کند. « کامیل » زخم های بسیار زیادی را بر روی بدنش حک کرده است. یک روز « کری » تصمیم می گیرد به « کامیل » یک وظیفه خطیر محول کند، او باید به زادگاه خود « ویندگپ » برود، جایی که یک دختر به قتل رسیده، و دختر دیگری نیز گم شده است.
« کامیل » زمانی که به شهرش می رسد، تلاش می کند از شهروندان در مورد جنایات اخیر، به خصوص خانواده « آن نش »، دختر کشته شده، اطلاعات سودمندی را به دست آورد. پلیس محلی درباره این قتل با او هیج گونه همکاری صورت نمی دهد، اما کلانتر شهر، اطلاعات مهمی را به او ارائه می کند و معتقد است قاتل باید از اهالی شهر « ویندگپ » باشد و نه یک غریبه. مدتی بعد، جسد دختر گمشده، « ناتالی کین »، در یکی از کوچه های شهر کشف می شود. هر دو دختر، مرگ مشابهی دارند. تمام دندان های هر دو کشیده شده و حلق آویز شده اند. « کامیل » در این باره یک داستان منتشر می کند و « کری » از او می خواهد تا « کامیل » در شهر بماند و اطلاعات و داستان های بیشتری درباره این جنایات بنویسد.
در شهر، « کامیل » با مادر خود « آدورا » و خواهر ناتنی اش « اما » ملاقات می کند. « کامیل » هرگز رابطه خوبی با مادرش نداشته، چرا که « آدورا » همیشه خواهرش کوچک تر « کامیل »، یعنی « ماریان » را بر او ترجیح داده است، هرچند « ماریان » در اثر یک بیماری نامشخص هنگامی که « کامیل » کوچک تر بود، فوت می کند. « اما » ، پس از مرگ « ماریان » به دنیا آمد، او یک دختر سرکش و بازی گوش است که همیشه در پیشگاه مادرش رفتارهای بچه گانه از خود نشان می دهد و به هر طریقی که شده گندکاری های خود را پنهان می کند. « کامیل » با یک کارآگاه به نام « ریچارد ویلیس » اهل کانزاس، که برای پیدا کردن قاتل سریالی آمده است، آشنا می شود.
همانطور که « کامیل » به تحقیق و جمع آوری اطلاعات ادامه می دهد، با « ریچارد » یک رابطه عاطفی را آغاز می کند. « کامیل » همیشه هراس دارد یک روز « ریچارد » تمام زخم های روی بدنش را ببیند و او را پس بزند. به مرور، « کامیل » و « اما » به یکدیگر نزدیک تر می شوند. پس از شرکت در یک مهمانی، هر دو خواهر در نوشیدن و مصرف مواد زیاده روی می کنند و از حال و هوش می روند. وقتی « کامیل » بیدار می شود مادرش را کنار خود می بیند، مادرش به او قرص هایی می دهد که او را بیمار می کند.
« کامیل » یک فرضیه خطرناک را شکل می دهد، او فکر می کند مادرش این کار را با « اما » نیز کرده است و حتی مرگ « ماریان » نیز اتفاقی نبوده است. مادرش باید « ماریان » را بیمار کرده و در نهایت او را کشته باشد. بعد از کمی تحقیق و بررسی، « کامیل » نامه ای را پیدا می کند که متعلق به پرستار « ماریان » است. در این نامه نوشته شده که پرستار نیز درست همین سوءظن ها را نسبت به « آدورا » داشته است. همچنین، « کامیل » متوجه می شود که « ریچارد » مسئول قتل « آن » و « ناتالی » را « آدورا » می داند. او به خانه مادرش باز می گردد، به محض رسیدن مادرش با دارو او را مسموم می کند.
« کامیل » از هوش می رود، وقتی بیدار می شود « ریچارد » به همراه پلیس مادرش را دستگیر کرده اند. « ریچارد » از دیدن زخم های « کامیل » وحشت می کند و علارغم ادعای عشق و عاشقی اش، رابطه آن دو پایان می یابد. « آدورا » متهم به قتل « ماریان » و دو دختر دیگر شده است. « اما » به شیکاگو می رود تا با « کامیل » زندگی کند. « اما » به نظر از این که توسط مادرش مورد سوء قرار گرفته بسیار رنج می برد. اما پس از این که او به یک مدرسه دخترانه در شیکاگو می رود، یکی از همکلاسی هایش درست مشابه دو دختر دیگر به قتل می رسد. سپس، معلوم می شود « آدورا » فقط « ماریان » را کشته است و دو دختر دیگر، یعنی « آن » و « ناتالی » ، توسط « اما » به قتل رسیده اند. انگیزه « اما » برای قتل، صرفا به خاطر توجه بیش از حد مادرش به آن دخترها بوده است. « اما » دست گیر می شود. « کامیل »، افسرده و پریشان، خود را دوباره زخمی می کند، اما « کری » و همسرش که همیشه هوای « کامیل » را داشته اند، دوباره به مراقبت از او می پردازند.
درون مایه معصومیت از دست رفته در سرتاسر رمان حضور دارد. هنگامی که « ماریان » می میرد، « کامیل » نه تنها به خودآزاری و زخمی کردن بدنش روی می آورد، بلکه در سن سیزده سالگی وارد رابطه جنسی با دیگران می شود. آن روز، او جوانی و کودکی خود را از دست داد و هرگز نتوانست دیگر آن آدم سابق شود. به مرور، افسردگی او شدیدتر شد و تصمیم های ناخواسته ای را نیز به دنبال داشت.
« اما » نیز نمونه ای از معصومیت از دست رفته است. از همان سیزده سالگی، او فقط برای به دست آوردن توجه مادرش و دیگران زندگی می کرد. او خود را غرق نوشیدن، سیگار و مواد کرد و برای جذب پسران و ایجاد رابطه با آن ها از بدن خود استفاده ابزاری می کرد. همچنین، او کارهای غیر قابل توصیف و بسیار ناپسندی را انجام می داد که برای یک دختر سیزده ساله بسیار شرم آور محسوب می شود. همچنین، سه دختر دیگر به نام « کایلی »، « کلسی » و « کلسی جودز » نیز مکمل درون مایه معصومیت از دست رفته هستند. پس از تمام بلاهایی که « اما » به سرشان می آورد و کارهای بدی که در حق شان می کند، آن ها هیچ چاره ای نداشتند جز این که زود بزرگ شوند و دوره کوتاه کودکی خود را پشت سر بگذارند.
نابودی غم انگیز یک زندگی در رمان Sharp Objects
« کامیل » از لحاظ فیزیکی به خود آسیب می زند، و دچار یک افسردگی شدید می شود و زندگی اش را در یک سراشیبی قرار می دهد. اگرچه آن زمان اتفاقات بسیار بدی برایش رخ می دهد، اما او به دست خود زندگی اش را در موقعیتی قرار می دهد که کنترل همه چیز از دست او خارج می شود. تصمیم و اقدام او برای مقابله با درد و رنج، که منجر به بستری شدن و حک شدن دائمی جای زخم های بدنش شد، هرگز نتوانست دیگر افکارش برای روی آوردن به خودآزاری را بعدها تغییر دهد.
« آدورا » زندگی بسیار خوبی داشت، اما با بلایی که سر دخترهایش آورد، همه چیز خراب شد. او هرگز فرزندان خود را با عشق و علاقه بزرگ نکرد، به همین دلیل زندگی فرزندانش به چنین مسیرهای خطرناک و هراس انگیزی منتهی شد. او یک انسان بی رحم بود که هرگز عشق و محبت در زندگی اش حضور نداشت.
« اما » فکر می کرد شکست ناپذیر است و هیچکس نمی تواند او را به زیر بکشد. او همیشه با حیله و قلدری میل و خواسته هایش را پیش می برد و به دیگران و هرکسی که سر راهش قرار می گرفت، اصلا اهمیت نمی داد. او هرگز تصور نمی کرد یک روز دستگیر شود، اما در نهایت قصور و اشتباهاتش باعث شد سقوط کند و شکست بخورد.
معرفی شخصیت ها
کامیل پریکر: یک روزنامه نگار جوان که تلاش می کند زندگی خوبی برای خود در « شیکاگو » فراهم کند. پس از مرگ خواهرش در جوانی، او از لحاظ احساسی و عاطفی دچار تزلزل شد و پس از سال ها خودآزاری، در یک بیمارستان روانی در نزدیکی « شیکاگو » بستری شد.
اما کرلین: خواهر ناتنی سیزده ساله « کامیل ». او یک زندگی دوگانه دارد؛ یک دختر جنوبی با وقار برای مادرش و یک دختر بدجنس برای مردم شهر. همان طور که او سعی می کند تمام افراد دور و بر خودش را تحت کنترل درآورد، موجب ترس و وحشت اهالی شهر می شود.
آدورا کریلین: مادر « کامیل » و « اما » ، زنی سخت گیر است که به ندرت احساسات خود را نسبت به « کامیل » نشان می دهد و با « اما » مثل یک بچه رفتار می کند. او ثروتمندترین خانواده منطقه را دارد و بسیاری از کسب و کارهای شهر متعلق به آن ها است.
کارآگاه ریچارد ویلیس: یک کارآگاه اهل « کانزاس » که مسئول بررسی جنایات شهر شده است.
آلن کریلین: شوهر « آدورا » ، پدر بیولوژیک اما و « ماریان » و پدر ناتنی « کامیل ». او فرد آرامی است که به تمام حرف های « آدورا » حتی اگر دروغ باشند، اعتماد کامل دارد.
آن نش و ناتالی کین: دو قربانی بی گناه شهر . « آن » نه سال دارد و اولین قربانی است، و « ناتالی » نیز دومین قربانی و ده ساله است.
جان کین: برادر هجده ساله « ناتالی ». او یکی از مظنونین اصلی قتل است و عدم حضورش در خانه هنگام ناپدید شدن خواهرش، همه از جمله پلیس را به او مشکوک کرده است.
فرانک کری: سردبیر روزنامه و رئیس « کامیل ». او « کامیل » را تشویق می کند تا به زادگاهش برود و درباره جنایات اخیر تحقیق کند.
گیلیان فلین Gillian Flynn
« گیلیان فلین » ( -1971) نویسنده معروف معاصر آمریکایی است. تاکنون سه رمان « دختر گمشده »، « مکان های تاریک » و « چیزهای تیز » از او به چاپ رسیده است. تقریبا از هر سه اثر او نیز اقتباس های تلویزیونی و سینمایی موفقی صورت گرفته است. کتاب « دختر گمشده » معروف ترین اثر « فلین » است که تاکنون بیش از بیست میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رسانده است.
بعضی از منتقدین اغلب به دلیل چهره اغراق آمیز و غیر واقعی شخصیت های زن در کتاب هایش، « فلین » را به زن ستیزی متهم می کنند. در کل، « فلین » یک فمنیست است. او معتقد است فمنیسم به نویسندگان این امکان را می دهد تا زنان را به عنوان شخصیت های منفی ادبیات معرفی کنند. او می گوید: "تنها چیزی که واقعا مرا خشمگین می کند این نوع نگرش است که همه زنان نیک سرشت و فرشته هستند". او همچنین معتقد است که مردم هیچ گاه به واقع زنان شرور و بد اخلاق و بد سرشت را نمی بینند، با این حال باید اذعان کرد که در واقعیت نیز زنان می توانند بد اخلاق، پلید و خودخواه باشند.