معرفی رمان Fahrenheit 451، رمانی که ذهن خوانندگانش را می سوزاند!
رمان Fahrenheit 451 فارنهایت 451 نوشته ری بردبری Ray Bradbury
کتاب ، این دریچهی رستگاری ، همواره روشنی بخش مسیر انسانها بوده و هست؛ حال جامعه ای را در نظر بگیرید که در آن کتاب محکوم به سوختن است، چه بر سر آن جامعه و مردمش میآید؟
کتاب فارنهایت 451 نام کتابی از ری بردبری نویسندهٔ آمریکایی است که در سال ۱۹۵۳ میلادی منتشر شدهاست. اینکتاب مانند برخی دیگر از آثار بردبری به بحث سانسور حکومتی و کتابسوزان میپردازد و یکی از جنجالبرانگیزترین کتابهای علمی تخیلی شمرده میشود. این کتاب با فاصلهی کمی بعد از ۱۹۸۴ جورج اورول منتشر شد که هر دو توانستند از پیشروان سبک ویرانشهری باشند. بردبری جوایز ادبی بسیاری را برای نوشتن این کتاب به دست آورد که از آن جمله میتوان به جایزه آکادمی آمریکا و کلوپ سرمایه جمعی اشاره کرد.
"موقع نوشتن ۴۵۱ درجهی فارنهایت فکر میکردم دارم در مورد دنیایی حرف میزنم که شاید چهل پنجاه سال دیگر به وجود بیاید. ولی همین چند هفته پیش، یک شب در بورلیهیلز یک زن و شوهر از کنار من گذشتند که سگشان را برای گردش آورده بودند. من مات رفتار آنها ماندم. زن در دستش یک رادیوی کوچک به اندازهی جعبهی سیگار داشت که آنتنش میلرزید. از آن هم یک سیم مسی در آمده بود که به یک گلوله توی گوش راست زن ختم میشد. زن، آنجا، بیخبر از مرد و سگ، به بادها و زمزمهها و نالههای آهنگی بندتنبانی گوش سپرده بود، انگار خوابگردی داشته باشد و شوهرش که شاید خودش هم به همان دوری بود هر از گاهی دستش را میگرفت و کمکش میکرد. این دیگر خیال نبود."
" ری بردبری 1960"
خلاصه داستان 451 درجه فارنهایت
در جهان این کتاب حکومتی سیاسی بر مردم حکمرانی میکند که اجازه خواندن کتاب را به آنها نمیدهد زیرا بر این باور است که نویسندگان مختلف با بیان کردن افکار آزاردهنده خود موجب رنجیده شدن جامعه میشوند و از این رو خواندن را ممنوع میکند و با مسکن هایی سعی در آرام کردن مردم دارد. به جای کتاب در این جامعه قرصهای شادی بخش و داروهای مسکن و خوابآور که نسیانآور نیز هستند و نمایشگرهای بزرگ که بر دیوارها نصب شدهاند مردم را سرگرم میکنند. آزاداندیشی در این جهان ممنوع و خطرناک است زیرا تعادل جامعه را مختل و اشخاص را ضداجتماع بار میآورد، کتاب و هرچه خواندنی است عامل اصلی این انحراف شناخته میشود!
مسؤلیت بازیابی و سوزاندن کتابهای باقیمانده در این نظام به عهده آتش بانی است. از آنجاییکه خانههای این شهر تخیلی ضدآتشند، کتابهای یافته را در همان محل اختفا به آتش میکشند. برای کشف محل اختفای کتاب از یک سگ مکانیکی استفاده میکنند که پس از یافتن کتاب صاحب آن را که دشمن امنیت ملی نامیده میشود، تعقیب کرده و به قتل میرساند. یونیفرم و کلاه مأموران آتش بانی به نشان سمندر یا آتشپرست مزین است؛ این خزنده از دوران باستان نماد زندگی در آتش بودهاست.
مونتاگ آتشنشانی است که از کار خود لذت میبرد. کار او سوزاندن کتابهای ممنوعه است و از قضای روزگار تمام کتابها ممنوع هستند.اما یک باری که با کلهریس مککلهلن ملاقات میکند به او میفهماند که زندگیاش آنطور که فکر میکرده شاد نیست و این برای مونتاگ سرآغاز شیدایی است.
همان شب مونتاگ همسر خود را میبیند که تمام شیشه قرص خواب آور را مصرف کرده و در حال مرگ است و دیگر در همه چیز زندگی خود شک میکند. به زودی برای اولین بار کسی را میبیند که حاضر نشده همراه پلیسی که او را یافته برود، این زن مسن ترجیح میدهد با کتابهای خود بسوزد. این واقعه مونتاگ را وامیدارد که کتابی بردارد و بخواند ….
بالاخره خانه مونتاگ نیز توسط مأمورین شناسایی میشود و او مأمور میگردد تا خانه خود را بسوزاند، در جریان این اتفاقات مونتاگ موفق میشود تا از دست مأمورین و همکارانش بگریزد. در پایان با گروه گرنجر آشنا میشود که رهبر گروه تبعیدیهایی است که هدفشان حفظ کتابها برای نسلهای بعدی است.
- گای مونتاگ: افسر آتش بان، و مأمور سوزاندن کتابها که قهرمان اصلی داستان است و در طول داستان از جامعه فرار میکند و مسیر جدید زندگیاش را مییابد.
- کلاریس مکلند: دختر نوجوان همسایه مونتاگ که شخصیت خلاق و مبتکر با فکری آزاد دارد.
- میلدرد مونتاگ : همسر شخصیت اصلی داستان که از لحاظ روانی بیمار است
- کاپتان بیتی: رئیس مونتاگ در امر آتشبانی.
- استونمن و بلک: همکاران مونتاگ.
- فِیبِر: استاد بازنشسته دانشگاه که به مونتاگ کمک میکند تا در باره کتابها بیشتر بداند.
- گرنجر: رهبر گروه اخراجی که سعی دارند کتابها را زنده نگه دارند
پسزمینههای رمان فارنهایت ۴۵۱
داستان کتاب فارنهایت ۴۵۱ در رابطه با ممنوع کردن و سوزاندن کتابها توسط حکومت است، با خواندن کتابهای بردبری متوجه میشویم که این یکی از موضوعهای مورد علاقه وی است و در سایر آثارش نیز ردی از کتاب سوزی و داستانهایی از این قبیل دیده می شود.
عوامل مختلفی منجر به محبوبیت و جذابیت کتاب فارنهایت ۴۵۱ شدهاند که از جمله مهمترین آنها استفاده زیبای نویسنده از نمادهایی مانند سمندر و سیمرغ و همچنین پروراندن موضوع در سه بخش مختلف و جذاب. بردبری این کتاب را پس از تجربه دوران جنگ جهانی دوم و همچنین جنگ سرد نوشته و میتوان منبع اصلی الهام وی را تصمیمات هیتلر در جنگ جهانی دوم مبنی بر سوزاندن کتابها و یا افرادی مانند استالین دانست که نویسندگان و خالق آثار ادبی در زمان حکومت این افراد دستگیر میشدند.
از سوی دیگر نیز اقدامات دولت آمریکا در زمان جنگ سرد برای جلوگیری از انتشار افکار کومونیستی در میان مردم از طریق کارگردانهای هالیوودی و گرایش جامعه نسبت به تلویزیون به عنوان اولین سرگرمی – به جای کتاب – نیز از جمله زمینههایی بودند که بردبری با الهام از آنها کتاب فارنهایت ۴۵۱ را به نگارش درآورده است.
جرعه هایی از کتاب فارنهایت 451
«از شعلهافکن ستبر برنجی که در دست داشت و سرش مثل کله افعی مینمود مایع محترقه و زهرآگینی درفضا پخش میشد. خون در رگهایش به سرعت میدوید، کوبش نبضهایش از زیر پوست طنین میافکند. دستانش به مهارت سرپنجه استادی سرگشته که سمفونی آتش و داغ سوزنده را مینوازد، به حرکت درآمد تا آخرین شکوفههای فرهنگ و ادب را به غارت ستاند.»
«پدربزرگم میگفت: هر کسی باید وقت مُردن یه چیزی پشت سرش باقی بذاره. یه بچه یا یه کتاب یا یه نقاشی یا یه خونه یا یه دیوار یا یه جفت کفش. یا یه باغ سرسبز. یه چیزی که دستات یه جوری لمسش کرده باشه. اینجوری وقتی مُردی روحت یه جایی برای رفتن داره و وقتی مردم به اون درخت یا گلی که کاشتی نگاه میکنن، تو رو میبینن. میگفت، مهم نیست که چی کار کردی، تا وقتی که یه چیزی رو نسبت به قبلش تغییر بدی و به شکلی که خودت دوست داری، دربیاری. میگفت، فرق بین مردی که فقط چمنا رو کوتاه میکنه و یه باغبون واقعی تو شیوه لمس کردن درختا و گُلاس. کسی که چمنا رو کوتاه میکنه احتمالاً قبل از کارش هیچ وقت کنار چمنا نبوده و اما باغبون عمری رو پای درختا و گلا گذاشته.»
اقتباس ها
تا کنون اقتباس های زیادی در قالب فیلم و نمایشنامه و تئاتر از این کتاب انجام شده که از اولین اقتباس ها میتوان به فرانسوا تروفو، کارگردان شهیر فرانسوی، که سال ۱۹۶۶ اثری به همین نام ساخت اشاره کرد. اگرچه داستان اندکی تغییر کرده و برخی شخصیتها حذف شدهاند، اما بردبری از آن اظهار نارضایتی نکرده. فرانک دارابونت، کارگردان آمریکایی، اقتباس دیگری از این اثر را در سال ۲۰۰۷ به روی پرده سینما برد. جدیدترین اقتباس از این کتاب هم توسط دو نویسنده ایرانی برای فیلمی به همین نام انجام شد.
عنوان کتاب
عنوان کتاب توسط ری بردبری به صورتی استادانه انتخاب گردیده، فارنهایت ۴۵۱ درجه حرارتی است که کاغذ در آن آتش میگیرد. البته بر اساس تحقیق های صورت پذیرفته کاغذ بسته به جنس مواد تشکیل دهندهاش در درجه ای مابین ۴۴۰ تا ۴۷۰ درجه فارنهایت آتش میگیرد.
دربارهی نویسنده ری بردبری
ری داگلاس بردبری نویسنده، مقاله نویس ، شاعر و فانتزی نویس معروف آمریکایی که خود را هیچ وقت یک فانتزی نویس نمیدانست اما در بیشتر آثار او میتوان رگه هایی از سبک علمی تخیلی را یافت. فارنهایت ۴۵۱ یکی از برجسته ترین آثار اوست که در فهرست برترین آثار پادآرمان شهری( ویران شهری) بعد از ۱۹۸۴ جورج اورول قرار میگرد.