معرفی رمان چین خوردگی در زمان ( A Wrinkle In Time) اثر مادلین لانگل
معرفی رمان A Wrinkle in Time چین خوردگی در زمان مادلین لانگل Madeleine L'Engle
" زندگی با تمام قوانین، الزامات و آزادی اش به یک غزل واره می ماند: قالب آن را به شما می دهند، اما باید شعر را به دست خود بنویسید".
رمان چین خوردگی در زمان یک رمان علمی فانتزی است که توسط نویسنده آمریکایی مادلین لانگل در سال 1962 منتشر شد. این کتاب خیلی زود با بازخوردها و نقدهای مثبتی رو به رو شد و توانست مدال نیوبری، جایزه کتاب سکویا و جایزه لوییز کارول شلف را به دست آورد. در طول رمان، شخصیت های جوان داستان مگ و چارلز و کالوین، با سفر در زمان و فضا قصد دارند آقای موری، پدر چارلز و مگ، که در مکانی نامعلوم گیر افتاده را نجات دهند. این سه کودک در طول سفرهای خود پا به عرصه نوجوانی گذاشته و با این رشد و تکامل نویسنده استادانه نبرد میان خیر و شر، خوبی و بدی، تقابل جهان بزرگسالی و نوجوانی را به تصویر کشیده است. همان طور که شخصیت های داستان با کشمکش هایی چون عشق، الوهیت و مسئله خیر دست و پنجه نرم می کنند، رمان پرسش های فلسفی و مهمی حول محور معنویت و هدف انسان در زندگی مادی مطرح می کند .
لانگل برای خلق خانواده موری از خانواده خود الهام گرفته است. کالینان، یکی از منتقدین به نام، خاطر نشان می کند که لانگل در یک فضاسازی آمیخته با عناصر داستان های فانتزی و علمی تخیلی دست به آفرینش شخصیت هایی زده که با خود او دارای هدف و منافعی مشترک هستند. در حقیقت، رنگ و لعاب علمی و مذهبی داستان تا حد بسیاری منعکس کننده زندگی لانگل می باشد.
در زمان انتشار کتاب، Kirkus Reviews نوشت: خوانندگانی که طرفدار مرجع و کتابی نمادین هستند، ممکن است با موضوع سفر در زمان و فضا بسیار هیجان زده شوند. همچنین، The Horn Book Magazine نوشت: در اینجا ترکیب علم، فلسفه، طنز، مذهب، صنایع ادبی و نقل قول هایی از انجیل بی تردید بسیاری از منتقدان را به سمت خود می جذب می کند. رمان بسیار جذاب است ... داستان پیچ و تاب های عجیبی به جهان تخیل می دهد و البته پاداش خواننده نیز دو چندان است. در یک مقاله درباره کتاب های برنده مدال نیوبری از سال 1956 تا 1965، کارولین هورویتس نوشت: هیچ تردیدی وجود ندارد که کتاب بسیار جذاب و سرگرم کننده بوده و با ذوق و قریحه بسیار نوشته شده است؛ با این حال سوالاتی در مورد کیفیت آن مطرح است.
چین خوردگی در زمان رتبه 23 در فهرست 100 کتاب ستایش شده از سال 2000-1990 انجمن کتابخانه آمریكا قرار دارد. برخی از دلایل و معیارهای گزینش این کتاب در فهرست صد رمان برتر عبارتند از: ارجاع و درون مایه هایی در باب عقاید مذهبی و معنویت و نشان دادن تمثیلی از مسیح در کنار هنرمندان، فیلسوفان و دانشمندان، که این مهم به نوبه خود مبنی بر وجود برابری در میان این افراد است.
یک مطالعه در سال 2004 نشان داد که این رمان جزء دروس آموزشی دانش آموزان سال ششمی در مدارس سان دیگو، کالیفرنیا است. بر اساس نظرسنجی توسط School Library Journal در سال 2012، این رمان در فهرست صد رمان برتر کودکان تمام ادوار جای گرفت.
“If you aren't unhappy sometimes you don't know how to be happy.”
مگ، شخصیت اصلی رمان چین خوردگی در زمان، دختری نوجوان است که به همراه برادر کوچک تر خود چارلز و همچنین یکی از دوست های صمیمی اش به نام کالوین، تصمیم می گیرد تا برای نجات پدرش، که دانشمندی باتجربه و سرشناس است، در زمان سفر کند. آقای موری به دست نیروهای شیطانی در سیاره دیگری زندانی شده است و حال فرزندانش قصد دارند او را نجات دهند. در ابتدای کتاب، مگ یک دختر بی دست و پا، اما دوست داشتنی است که به خاطر ناپدید شدن پدرش بیش از یک سال است که در وضعیتی نامطئن به سر می برد و تمام فکر و خیالش از این موضوع مشوش است. داستان با ورود خانم واتسیت به خانه خانواده موری در یک شب تاریک و طوفانی شروع می شود. اگر چه خانم واتسیت یک آدم نامطئن و بی سر و پا به نظر می رسد، اما در واقع او یک موجود آسمانی است که می تواند افکار مگ را بخواند. او از وجود یک چین خوردگی در زمان و فضا به نام تسراکت خبر می دهد که از این طریق مگ و همراهانش می توانند در بعد پنجم سفر کنند و آقای موری را نجات دهند.
مگ، چارلز تصمیم می گیرند به خانه خانم واتسیت بروند. در راه، آنها با کالوین، پسری محبوب در مدرسه که چارلز آن را فردی نوع دوست و مهربان می داند، برخورد می کنند. هر سه آن ها از صحبت های خانم واتسیت و دوستانش خانم هوو و خانم ویچ به این موضوع پی می بردند که یک موجود شرور و شیطانی به نام دارک تینگ، که شمایلی مانند یک ابر غول پیکر دارد و ستارگان را می بلعد، قرار است جهان را به نابودی بکشاند. تاکنون چندین سیاره به تسخیر این موجود اهریمنی در آمده است، از جمله سیاره کامازوتس که آقای موری، پدر مگ و چارلز در آن زندانی است.
خانم واتسیت به همراه دو دوست دیگرش بچه ها را به کامازوتس انتقال می دهند و به آن ها توصیه می کنند که در این سفر جستجو برای نجات آقای موری هرگز ار یکدیگر جدا نشوند. به نظر می رسد در کامازوتس همه چیز دست نخورده است و این سیاره توسط یک مغز غول پیکر به نام IT اداره می شود. چارلز تلاش می کند تا با هوش استثنایی خود با این موجود زیرک مبارزه کند، اما خیلی زود نیروی شر بر او غلبه کرده و از او یک موجود ربات مانند می سازد که تنها قادر است کلمات این مغز بزرگ را تکرار کند.
چارلز، تحت کنترل نیروی تاریک سیاره، مگ و کالوین را به سمت آقای موری هدایت می کند، جایی که هرسه آن ها با نیروی شیطانی سیاره، مغز بزرگ رو به رو می شوند. آن ها قادر به مقاومت در برابر این مغز بزرگ نیستند، اما در ثانیه های اخر آقای موری به کمک مگ و کالوین می آید و از دست آن موجود شرور گریخته و با استفاده از یک تسراکت به سیاره دیگری سفر می کنند، سیاره ای که محل زندگی یک غول بزرگ و پشمالو است که از مسافران زمان محافظت می کند. با این وجود، چارلز زندانی آن موجود شرور، ارباب بی چون و چرای سیاره کامازوتس باقی می ماند.
در سیاره جدید خانم واتسیت به همراه دوست های خود ظاهر می شود و حالا مگ به این موضوع پی برده است که باید برای نجات برادر خود تنهایی به سیاره کامازوتس سفر کند. خانم ویچ رازی را برای مگ افشا می کند که می تواند به عنوان یک سلاح مخفی از آن در برابر ارباب کامازوتس استفاده کند. خانم ویچ به او می گوید که چیزی در وجود مگ نهفته که می تواند همان سلاح مرگبار در برابر شر باشد، اما در این بین مگ باید خود این سلاح و توانایی را کشف کند. هنگامی که مگ با آن موجود شرور رو به رو می شود، به ماهیت آن سلاح مخفی پی می برد: توانایی عشق ورزیدن.
بنابراین، با تمرکز بر این توانایی ذاتی او هویت اصلی چارلز را احیا می کند و چارلز را از دست آن موجود شرور نجات می دهد و به کمک تسراکت و سفر در زمان و فضا از آن جا گریخته و سر از سیاره زمین و باغچه کوچک بردارش در می آورند. در آن جا آقای موری و کالوین نیز به آن ها می پیوندند. اکنون پس از مدت ها، دوباره مزه و طعم شیرین خانواده بودن را احساس می کنند.
“Love. That was what she had that IT did not have.”
چین خوردگی در زمان، رمانی معنوی است که تاکید بسیاری بر دست گیری های الهی و پیام های برجسته مذهبی دارد. طبق نظر جیمز بیسی سیمپسون، مسئله عشق و گرایش عمیق به روشنایی و نور در رمان به طور مستقیم نشان دهنده عشق به خدا و عیسی مسیح است. علاوه بر این، کودکان نیز با دست گیری های الهی روبرو می شوند، که این مهم نشانه حضور خدا در جریان عادی زندگی و همچنین گستره قدرت و عشق خداوند است. آثار فانتزی لانگل، به نحوی قابل مقایسه با دیدگاه نویسنده بزرگ سبک فانتزی سی. س. لوئیس، است. لانگل خود نویسنده رسمی کلیسای یحیی مقدس در شهر نیویورک بود که این کلیسا به خاطر موقعیت برجسته خود در جناح لیبرال کلیسای اسقفی شناخته شده است. مسیحیت لیبرال لانگل خود مورد انتقاد بسیاری از محافظه کاران بوده است، به خصوص در مورد برخی از عناصر و درون مایه های مذهبی که در رمان چین خوردگی در زمان وجود دارد.
لانگل از نشانه های مذهبی و اساطیری متعددی در نامگذاری مکان ها در رمان استفاده کرده است. نام کامازوتس Camazotz اشاره به خدای خفاشی شکل قوم مایا دارد، که این خود تنها یکی از نشانه های اسطوره شناسی لانگل به شمار می رود. نام سیاره Ixchel در رمان که محل زندگی هیولای بزرگ و پشمالو است، به الهه طبابت قوم مایا اشاره دارد. اوریل سیاره ای با کوه های بسیار بلند است، که نام ان اشاره به Archangel Uriel دارد و موجودات ساکن در آن شبیه سناتور موجودی از اساطیر یونان باستان هستند. مکانی که خانم واتسیت از آن آمده است، جایی است که فرشتگان نگهبان به مسافران بینش عمیقی از جهان را نشان می دهند که از زمین قابل لمس و دیدن نیست. در حقیقت، خانم واتسیت و دوست هایش نماد سه ستاره باستانی هستند که به فرشتگان نگهبان معروف شده اند.
مسئله نبرد خیر و شر یا نبرد نور و تاریکی یکی از درون مایه های اصلی داستان است. لانگل با استفاده از نقل قول هایی از انجیل یوحنا بر این موضوع تاکید کرده است. هنگامی که خانم واتسیت و دوست هایش نقش های مخفی خود در مبارزه کیهانی در برابر تاریکی را افشا می کنند، آنها از کودکان می خواهند تا نام چند تن را که حاضرند با تاریکی مبارزه می کنند، به آن ها بگویند. بچه ها دو شخصیت اصلی در ادیان مختلف، یعنی عیسی مسیح و بودا را نام می برند.
با این وجود، سارا پولیام بیلی، روزنامه نگار مذهبی، شک دارد که آیا رمان حاوی درون مایه و عناصر مذهبی است. بیلی توضیح می دهد که بسیاری از خوانندگان بر این باورند که رمان باعث اشاعه افکار جادوگری می شود، تا این که معنویت و مسیحیت را ترویج دهد. بیلی معتقد است که به علت ویژگی های نسبی گرایی بالقوه رمان، مسیحیان محافظه کار این گونه استدلال می کنند که بی تردید تفسیر های مختلفی که از القائات مذهبی صورت گرفته بیشتر نشانه های ضد مسیحیت است. با این حال، بیلی در مجله خود از زبان لانگل چنین نقل می کند : "اگر تا به حال کتابی نوشته باشم که احساساتم را درباره خداوند و جهان آشکار سازد، ان همان کتاب است".
علاوه بر این، درون مایه هایی از تضاد و سرکشی نیز به چشم می خورد. حکومت سیاره کامازوتس درست نمود سرکشی و مخالفت با ایده هایی است که لانگل بسیار بر آن ها پافشاری می کند. حتی چارلز نیز در طول داستان تسلیم شده و با تفکرات و عقاید سلطه گرانه تسخیر می شود و تنها به لطف مگ و خانواده اش بعدها نجات می یابد. به گفته نوه نویسنده، شارلوت جونز ویکلیس، این داستان صرفا یک تمثیل ساده از کمونیسم نیست، بلکه عقاید سلطه جویانه و حاکمیت مطلق، نتیجه دیکتاتوری رژیم های ستمگر است که میل شدیدی به افراطی گرایی و برقراری امنیت تحت نام دموکراسی دارند. محقق جین فلوتون می نویسد: داستان لانگل برای خوانندگان جوان از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا او یکی از نخستین کسانی بود که به طور مستقیم به مسائل عمیق و ظریف مانند مرگ، برابری اجتماعی و حقیقت توجه ویژه ای داشت، مسائلی که جوانان باید با آن مواجه شوند.
کامازوتس سیاره ای است با عقاید و رفتارهای دیکتاتوری و افراطی که توسط مغزی بزرگ به نام IT اداره می شود. کامازوتس تا حدی شبیه به زمین است، با درختان آشنایی مانند کاج و افرا، و تپه ای معمولی که کودکان روی آن فرود می آیند، و شهری با دودکش های بسیار که به نوبه خود می توانست مانند یکی از هزاران شهر آشنای زمین باشد. وحشتی که در آن جا نهفته است به خاطر ظاهر عادی و بی نهایت تکراری آن است. خانه ها دقیقا به شکل مربع های کوچک خاکستری رنگ و تمامی شبیه یکدیگر هستند، که به گفته دونالد هتینگا، این تصویر سازی در حقیقت حومه در حال رشد آمریكا را نشان می دهد، مانند ساخت و سازهای مسكونی پس از جنگ در لووی تون، پنسیلوانیا. مردمی که در خانه ها زندگی می کنند، به طور مشابه به عنوان شخصیت های مادر توصیف می شوند چرا که همه از لحاظ ظاهری یکسان هستند. یکی از صاحب نظران به نام، ویلیام بلکبرن چنین توصیف و فضاسازی را با تصویر اولیه زندگی در ایالات متحده تحت رهبری یک دولت کمونیسم در اوایل دهه 60 مورد قیاس قرار داد، مقایسه ای ضد و نقیض که البته او بعدها از آن صرف نظر کرد.
مادلین لانگل
لانگل یکی از رمان نویس های مشهور آمریکایی است که بیش از 60 کتاب و ده ها جایزه در کارنامه نویسندگی خود دارد. از آثار معروف او می توان به A Wrinkle in Time and its sequels: A Wind in the Door, A Swiftly Tilting Planet, Many Waters, and An Acceptable Time اشاره کرد. او در تمام آثار خود عقاید مسحیت را با پیشرفت علم و فناوری در آمیخته و گاه به بررسی نقاط مشترک و متضاد آن دو نسبت به یکدیگر می پردازد.
دیدگاه او در مورد مجازات الهی شبیه به جورج مک دونالد است که تاثیر زیادی بر کارهای داستانی اش نیز داشته است. لانگل معتقد بود: من نمی توانم باور کنم که خداوند دوست داشته باشد مجازات ما همیشه ادامه یابد، درست مانند والدینی که از روی محبت فرزندان خود را تنبیه می کند. هدف کلی این مجازات عاشقانه درس دادن است و تا زمانی ادامه می یابد که درس گرفته باشیم. این درس همیشه عشق است.
لانگل جایزه مارگارت ا. ادواردز از انجمن کتابخانه آمریکا در سال 1998 دریافت کرد. جایزه ادواردز به نویسنده یا مجموعه آثاری تعلق می گیرد که سهم قابل توجه و پایداری در ادبیات نوجوان داشته باشند. در همین راستا، چهار کتاب ملاقات با آستین، چین خوردگی در زمان، سیاره متحرک و حلقه بی پایان نور (منتشر شده از 1960 تا 1980) برگزیده شد. در سال 2004 او مدال ملی علوم انسانی را دریافت کرد اما نتوانست به دلیل بیماری در مراسم حضور داشته باشد. سرانجام، او در سن 88 سالگی در سال 2007 دیده از جهان گشود.