«سی سالگی» با رشد فکری | جوانهای با ریشههای محکمتر
جوانهای خام که در خاک کاشته میشود، تا ریشه دادن و سبز شدن مراحل مختلفی را میگذراند. ابتدا کمی ریشه میدهد، سپس ریشهاش خاک را میشکافد و برای خودش جا باز میکند، بعد کم کم ساقهای به گلدان هدیه میدهد و در آخر، ما نتیجه نهایی آن را که میوه، برگ یا گل است میبینیم. «رشد» در طبیعت روند همیشگی دارد و به هر موجود زندهای که نگاه میکنیم، به شیوه خودش در حال رشد و تکامل است. جالب است که در «سی سالگی» احساس میکنم جوانه خامی که در ذهنم بود، ریشههای محکمتری پیدا کردهاست و برای بزرگتر شدن بیشتر تقلا میکند. در کودکی فکر میکردم رسیدن به سن بلوغ انتهای بالغ شدن است. ۱۸ سالم که شد فهمیدم اشتباه میکنم. حتی الان هم که نزدیک به سی سال دارم، نمیتوانم ادعا کنم کامل بالغ شدهام. اگر روزی زندگی تمام شود، شاید آن روز را بتوان پایانِ یادگیری و رشد فکری دانست…
رشد فکری یک جریان همیشگی است
جالب است که ذهن حتی در هنگام خواب هم در حال کار کردن است. این عضو عجیب، مثل گیاهی که تشنه آب باشد، همیشه تشنه یادگیری است و بعید است حتی یک لحظه دست از کار کردن بکشد. شما در زمانی که فکر میکنید ذهنتان کاملا خواب است و هیچ فعالیتی ندارد، در همان زمان دارد بیشترین فعالیت را انجام میدهد. رویاهایی که موقع خوابیدن میبینید (که به اصطلاح به آن خواب REM میگویند)، نتیجه کارکردن ذهن هستند؛ البته در فضایی متفاوتتر از بیداری و عالم آگاهی.
تمام این واقعیتهای علمی باعث شدهاست بیشتر به خوراک ذهنم توجه کنم. دو عاملِ «زمان» که بیتوجه به هر اتفاقی میگذرد، و «زندگی» که زورش از همه چیز بیشتر است، من را بیش از پیش به این واداشتهاست که باید دست بجنبانم و گیاهِ نیمه رشد کرده درونم را بیشتر پرورش دهم.
اگر موقع خرید نان، به دست نانوا دقت کردهباشید، متوجه ظرافتی که موقع ورز دادن خمیر نان بهکار میبرد میشوید. شاطر ابتدا گلولههای خمیر را آماده میکند، سپس کمی به آنها آب و بعد آرد میزند و با مهارت خاصی، با دست شکلشان میدهد. مزه خام و بدِ خمیر بهواسطه اضافه کردن کنجد کمی گرفته شده و در مرحله نهاییِ پخت در تنور، ماده اولیه به یک نانِ خوشبو و خوشمزه میشود. مغز من هم در طول زمان شبیه همان گلولههای خمیر خام بودهاست که بهوسیله تجربههای خوب و بد زندگی، قوام پیدا کرده.
«بالغتر شدن» همراه با رشد فکری
یکی از دلایل زنده ماندن انسان در شرایط مختلف زمین و زمان، قدرت انطباقپذیری او بودهاست. اگر بخواهم دم دستترین مثال را برای این گفته بیاورم، قبل و بعد از کرونا است. همه ما در روزهای اول کرونا ترسیده بودیم و نمیدانستیم چطور قرار است یک ماه، ۶ ماه و حالا نزدیک به یک سال با این ویروس زندگی کنیم. پوشیدن ماسک، دستکش و کم کردن رفت و آمدها، در روزهای اول معنای این را داشت که قرار است زندگیمان تمام شود. روزی که گفتند باید ۲ هفته در خانه بمانید، من فکر کردم پس دیگر زندگی چه معنایی دارد؟! اما چه خوب چه بد، بدن و ذهن من جدا از من، میل به بقا دارد. برای زندهماندن هم همیشه راههای گریزی پیدا میکند تا خودش را با شرایط پیش آمده وفق دهد. اگر جز این بود، نسل انسان باید قرنها پیش منقرض میشد….
من هم همسو با طبیعت، یاد گرفتهام طبق شرایط پیش آمده، بالغانه رفتار کنم. رفتار بالغانه یعنی جدا شدن از کلیشههای بازدارنده از پیشروی و تلاش برای زندگی کردن در لحظه. بههمین خاطر است که حتی در روزهای قرنطینه خانگی، باز هم کارهایی برای انجام دادن دارم و عنصرِ لذت را به روشهای خودم به روزهای زندگیام اضافه میکنم.
به نظرم در آستانه سی سالگی، روزهایی را تجربه کردهام که با دیگر روزهای زندگیام متفاوت بودهاند. «لحظه» چیزیست که در این سن و سال برایم معنای مهمتری پیدا کردهاست.
کتابی برای «سی سالگی» و رشد فکری
حتما در نوجوانی، جوانی، سی سالگی یا حتی بیشتر، جایی نام کتاب «ناتور دشت» اثر جی.دی.سلینجر را شنیده باشید. این کتاب داستان نوجوانی است که بهدنبال اخراج از مدرسه و قرار گرفتن در شرایط اجتماعی جدید، با اتفاقات عجیب و جدیدی روبهرو میشود. او در پی رشد کردن و روبهرو شدن با زندگی اجتماعی جدید، در مسیر تحولات اساسیای قرار میگیرد. خواندن این کتاب در روز «سی سالگی» و رشد فکری به ما میآموزد که مسیر تکامل انسان تمامنشدنیست و در هر سنی، زمانی برای بهتر شدن هست.
در سی سالگی، شما چه کارهایی برای رشد فکری خودتان انجام میدهید؟ به نظرتان چه عواملی به رشد فکری انسان کمک میکنند؟
«سی سالگی» و رشد فکری | گفتوگو با محمدعلی جنتخواه
در پنجمین روز از کمپین «سی سالگی» انتشارات جنگل با «محمدعلی جنتخواه» (موسس رسانه طرفداری)، درباره کتابخوانی، بحران سیسالگی و تاثیر کتابها بر رشد و بلوغ فکری انسانها صحبت کردیم. ویدئو کامل این گفتوگو را میتوانید در ادامه ببینید: