معرفی ژانر معمایی یا همان Mystery
معرفی ژانر معمایی یا همان Mystery
سبک معمایی به نوعی شیوه داستان نویسی اشاره دارد که معمولا عناصر داستانی آن شامل مرگ و میر های مرموز یا جرم و جنایت های پیچیده است که باید معما و ماجرای آن توسط یک فرد باهوش حل و فصل و رمزگشایی شود. اغلب هر مظنون معمولا با یک انگیزه قابل توجیه و عقلانی و در یک فرصت مناسب برای ارتکاب جرم در داستان معرفی می شود. شخصیت اصلی و باهوش این داستان ها اغلب یک کارآگاه است که در نهایت معمای گره خورده داستان را با استدلال های منطقی و اصولی رمزگشایی کرده و پرده از حقایق تاریک داستان بر می دارد. گاهی اوقات کتاب های نوشته شده در این سبک در دسته بندی ادبیات غیر داستانی جای می گیرند. داستان های معمایی می تواند در گروه داستان های کارآگاهی نیز طبقه بندی شوند چرا که این گونه داستان ها نیز مانند سبک کاراگاهی شامل عناصر رمز گشایی یک معما یا تعلیق و ارائه راه حل های منطقی برای پیش برد ماجرا است. داستان های معمایی را نمی توان با داستان های خشونت آمیز جنایی که بر عمل و واقع گرایی منفی گرایانه متمرکز است، مقایسه کرد.
داستان های معمایی ممکن است شامل عناصر فرا طبیعی و گاه خرق عادت باشند که در آن رمزگشایی گره های داستان لازم نیست حتما منطقی باشد و گاه اتفاق می افتد که حتی در این گونه داستان ها هیچ جرم و جنایتی وجود نداشته و صرفا عناصر نام برده هسته اصلی داستان را شکل می دهند. این استفاده در مجلات زرد (pulp) دهه 1930 و 1940 بسیار رایج بود. در آن روزگار، عناوینی مانند Dime Mystery، The Thriller Mystery و The Secret Sense موجودیت یافت که با برچسب داستان های “تهدیدات عجیب و غریب” شناخته شدند؛ زیرا تمامی دارای عناصر وحشت و فرا طبیعی بودند مانند نمایش های Grand Guignol.
این گونه اثار در مقایسه با عناوینی که هم زمان با برچسب معمولی سبک جنایی خشونت امیز به چاپ می رسید، بسیار متفاوت بودند. اولین استفاده از واژه معمایی به معنا واقعی امروزی آن، توسط Dime Mystery بود، که به عنوان یک مجله فعال در سبک جنایی آغاز به کار کرد و در اواخر دهه 1933 به “تهدیدات عجیب و غریب” تغییر نام داد.
برخی از کتاب های معمایی انتشارات جنگل
ژانر یا سبک رمان های معمایی یک شکل جدید و جوان در ادبیات است که درست هم زمان با ظهور سوادآموزی در سال های رنسانس در انگلیس، از اوایل قرن نوزدهم به طور جدی توسعه یافت. همان طور که با گذشت زمان مردم شروع به خواندن کتاب کردند، در تفکر و اندیشه خود فردیت و استقلال بیشتری احساس کردند. با احساس فردیت بیشتر در تفکر و اندیشه های خود، مردم احترام بیشتری برای ذات و ماهیت بشر قائل شدند و توانایی حل مسائل او بسیار مورد توجه قرار گرفت.
شاید داستان های معمایی که قبل از 1800 میلادی خیلی شناخته شده نبودند، به این علت بوده باشد که ویژگی حل مسائل به راستی بخشی از فقدان نیروهای پلیس واقعی بود. پیش از انقلاب صنعتی، بسیاری از شهرها در بهترین شرایط ممکن فقط یک پاسبانی و یک نگهبان شب داشتند. به طور طبیعی، پاسبانی تمام افراد شهر را می شناخت و به همین خاطر جرم و جنایات نیز خیلی زود و به سرعت حل می شد یا در مواردی به طور کامل حل نشده باقی می ماند. با پر جمعیت شدن شهرها و افزایش ساکنین، نیروهای پلیس نیز خود را با وضعیت جدید تطابق دادند، و به متعاقب آن نیاز کاراگاهان به وجود امد؛ در نتیجه، رمان و سبک معمایی نیز متولد شد.
نخستین اثار معاصر در سبک معمایی، Das Fräulein von Scuderi توسط هافمن (1819) به رشته تحریر درامد، که این داستان بعدها الهام بخش نویسنده بزرگی چون ادگار آلن پو (1841) برای نوشتن داستان جنايت هاى خيابان مورگ بود. رمان نامه نگارانه زن سفید پوش اثر ویکی کالینز در سال 1860 منتشر شد، در حالی که بیشتر ماه سنگ (1868) را به عنوان شاهکار او در سبک معمایی بر می گزینند. در سال 1887 آرتور کانن دویل با معرفی شرلوک هولمز جان تازه ای به این سبک بخشید، اثری که به گفته برخی از منتقدین به طور اختصاصی مسئول محبوبیت عظیم این سبک بوده است. به هر حال، این ژانر در اوایل قرن بیستم با پا گیری رمان های امیر ارسلانی یا کیلویی (dime novels) و مجله های زرد محبوبیت ویژه ای یافت.
بسیاری از نویسندگان به خصوص در دهه 1920 کتب بسیاری نوشتند، که به نوبه خود این ژانر را از همیشه محبوب تر و برجسته تر ساخت. سهم مهم در معروفیت این سبک، بیشتر به خاطر داستان های مرموز و اسرار امیز مهیج و متفاوت در دهه 1920 بود که توسط ادوارد استراتمیر نوشته شد. استراتمیر در ابتدا داستان های اسرار امیز و معمایی پسران هاردی و نانسی درو را به ترتیب با نام مستعار فرانکلین دابلیو دیکسون و کارولین کین منتشر ساخت.
در دهه 1920 نیز آگاتا کریستی یکی از محبوب ترین نویسندگان سبک معمایی و جنایی آثار عظیم و تاثیرگذاری را نوشت و سر انجام این ژانر تازه جان گرفته را بیش از پیش در سطح جهانی مشهور و محبوب ساخت. آثار او عبارتند از: قتل در قطار سریع السیر شرقی (1934)، قتل در نیل (1937) و پر فروش ترین اثر او در سطح بین المللی، و آن گاه هیچ کس نبود (1939).
محبوبیت بسیار زیاد مجلات زرد در دهه های 1930 و 1940 باعث افزایش علاقه به داستان های معمایی شد. اما محبوبیت مجلات زرد در دهه 1950 به شدت کاهش یافت و با وجود افزایش محبوبیت تلویزیون، بسیاری از مجلات از دور خارج شدند و امروزه تنها دو مجله هنوز فعالیت خود را حفظ کرده اند: مجله معمایی آلفرد هیچکاک و مجله معمایی الری کوئین.
داستان های معمایی امروزه نیز هم چنان با قدرت به کار خود ادامه می دهند. بسیاری از نمایش های تلویزیونی مختلف نیز هنوز از درون مایه های معمایی و هیجان انگیز استفاده می کنند و هم چنان رمان های بسیاری در این سبک منتشر می شوند. برخی از اثار معمایی با رمان های جنایی یا پلیسی ویژگی های مشترک زیادی دارند و نویسندگان این ژانرها ممکن است خود را رمان نویس سبک معمایی نیز معرفی کنند.
امروزه اقتباس های سینمایی و تلویزیونی متعدد و پر شمار از اثار سبک معمایی باعث شده است که این ژانر در سال های اخیر حتی بیش از پیش محبوبیت و طرفداران خود را افزایش دهد.
از دسته بندی های سبک معمایی می توان به traditional mystery, legal thriller, medical thriller, cozy mystery, police procedural, and hardboiled اشاره کرد.