خرید کتاب The Death of Ivan Ilych
The Death of Ivan Ilych 0 6
  • تاریخ : ۱۳۹۹/۲/۵
امتیاز دهید
امتیاز 2.81 تعداد رای 9
0 6

کد محصول : 110301111475

ISBN : 9781847493637

برند : 
متاسفانه این کالا در حال حاضر موجود نیست
دانلود متعلقات کتاب
دانلود PDF کتاب دانلود کتاب صوتی دانلود CD کتاب دانلود DVD کتاب

پخش نمونه کتاب صوتی The Death of Ivan Ilych

ورود

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

به اشتراک بگذارید :

برچسب ها :

کتاب مرگ ایوان ایلیچ The Death of Ivan Ilych اثر لئو تولستوی Leo Tolstoy

خلاصه‌ی کتاب مرگ ایوان ایلیچ

اثر «Death of Ivan Ilyich» داستان مردی به نسبت موفق به نام «ایوان ایلیچ» است. «ایوان» در زندگی حرفه‌ای، کاری و روزمره‌اش چیزی کم ندارد. اما در زندگی شخصی‌اش با مشکلاتی روبه‌رو است و برای او برقراری یک ارتباط سالم و خوب با نزدیکانش ممکن نیست. البته این مشکلات تحت تاثیر موفقیت‌های کاری او تشدید شده است. در ابتدای داستان متوجه می‌شویم که «ایوان» بنا بر دلایلی که «تولستوی» با دقت و جزئیات ذکر می‌کند دچار یک بیماری سخت و کشنده شده است.
«تولستوی» در «مرگ ایوان ایلیچ» از حداکثر توان خود برای به تصویر کشیدن حالت روحی و احساسی یک بیمار سخت‌درمان استفاده می‌‌کند. او حالت روحی چنین بیماری را از نقطه‌ی آگاهی از بیماری تا لحظه‌ی خاموشی یا مرگ به پنج مرحله تقسیم می‌کند. این مراحل که در علم روان‌شناسی به عنوان «مدل کوبلر راس» (Kübler-Ross model) یا «پنج مرحله‌ی اندوه» (Five Stages of Grief) شناخته می‌شوند عبارتند از:

  1. عدم پذیرش یا انکار (Denial)
  2. خشم (Anger)
  3. چانه زنی (Bargaining)
  4. افسردگی (Depression)
  5. پذیرش (Acceptance)

«تولستوی» تمامی این مراحل را در کتاب خود به دقت مورد بررسی قرار می‌دهد:

  • مرحله‌ی انکار: این مرحله تنها به مراحل اولیه‌ یا شروع بیماری محدود نیست. انکار با گرفتن خبر و صحبت کردن با پزشک معالج آغاز می‌شود. بیمار از انکار یا عدم پذیرش به عنوان نوعی درمان استفاده می‌کند.
  • مرحله‌ی خشم: بیمار در این مرحله دیگران را دلیل بیماری خود می‌داند. «ایوان ایلیچ» در داستان ناراحتی خود را با آزار همسر و اطرافیانش آرام می‌کند. او می‌اندیشد که گویی او بیمار شده تا بقیه سالم بمانند.
  • مرحله‌ی چانه‌زنی: از بین «پنج مرحله‌ی اندوه» این کوتاه‌ترین مرحله است. بیمار با خود و اطرافیانش صحبت‌هایی به قصد معامله می‌کند. به طور مثال، ممکن است با خود به هدف تاخیر انداختن زمان مرگ بگوید:
    «خدایا اگر فقط یک سال به من مهلت بدهی قول می‌دهم که مسیحی بشوم.»
  • مرحله‌ی افسردگی: در این مرحله بیمار غصه‌ی فرصت‌های از دست رفته را می‌خورد. او نیاز به تاریکی و تنهایی دارد و در این دو خیال همه‌چیز را در سر می‌پرواند.
  • مرحله‌ی پذیرش: پذیرش، آخرین مرحله‌ی یک بیمار که تهی از احساسات می‌شود، است. گویی در این مرحله درد از بین رفته است. در این مرحله، فشار دادن دست یک دوست، نگاهی سنگین و چیزهایی از این قبیل پرمعناترین معانی را از نگاه یک بیمار در حال مرگ دارند.

درباره‌ی کتاب مرگ ایوان ایلیچ

«مرگ ایوان ایلیچ» اولین بار در سال 1866 منتشر شد. این رمان که به عنوان یکی از شاهکارهای اواخر دوره‌ی کاری «لئو تولستوی» محسوب می‌شود مدت کوتاهی بعد از تغییرات اعتقادی او در اواخر دهه‌ی 1870 نوشته شد. این اثر که به عنوان یکی از بهترین مثال‌های رمان کوتاه شناخته می‌شود، داستان یک قاضی رده بالا در روسیه‌ی قرن نوزدهم و درد کشیدنش از یک بیماری کشنده را تعریف می‌کند.
«مرولد وستفال» (Merold Westphal) فیلسوف آمریکایی در سال 1984 بیان کرد که «مرگ ایوان ایلیچ» مرگ را به عنوان دشمنی نشان می‌دهد که باعث می‌شود ما خودمان را گول بزنیم، معنی زندگی را گم کنیم و در سلولی انفرادی تنها گذاشته شویم. روان‌شناس آمریکایی «مارک فیریمن» (Mark Freeman) در سال 1997 نوشت:
«کتاب تولستوی راجع به خیلی چیزهاست. ستم رفتار مودبانه‌ی بورژوازی‌ها، نقاط افتضاح ضعیف قلب انسان، تقدم و انتخاب مرگ. اما به نظر من، بیش از هرچیزی راجع به زندگی کردن بدون معناست، یعنی نداشتن ارتباط واقعی و ماندگار با زندگی خود.»
در واقع، تصویر دنیوی زندگی «ایوان» به همراه نمایش نبرد طولانی و وحشتناک او با مرگ به طور مستقیم نظرات «تولستوی» درباره‌ی اخلاقی زیستن را منعکس می‌کند. این دیدگاه عموما از فرصت مطالعاتی و مرخصی او از وظایف شخصی و حرفه‌ای‌اش در سال 1877 سرچشمه می‌گیرد. رمان‌نویس و منتقد روسی طبار «ولادمین نابوکوف» (Vladimir Nabokov) می‌گوید که برای «تولستوی»، یک زندگی پر از گناه مثل زندگی «ایوان» برابر مرگ، معنوی است. در نتیجه مرگ در ازای برگشت روح به خداوند از نظر او برابر زندگی معنوی است. ناباکوف در این‌باره می‌گوید:
«فرمول تولستوی این است: ایوان زندگی بدی داشت و از آنجایی که زندگی بد چیزی جز مرگ روح نیست پس ایوان یک مرده‌ی زنده بود، و از آنجایی که بعد از مرگ به نور خداوند می‌رسیم، پس ایوان بعد از مرگ یک زندگی نو را آغاز کرد.»
مرگ در روایت به روشی واقع‌بینانه و جذاب نفوذ می‌کند، اما تنها حضور فیزیکی آن در رمان در فصل‌های آغازی آن است. داستان، به جای نشان دادن خود مرگ، خواننده را به اکتشافی محزون و متافیزیکی از مرگ می‌برد و معنی حقیقی زیستن را به او نشان می‌دهد. «تولستوی» هرچه به مرگش در سال 1910 نزدیکتر می‌شد بیشتر با شک به خود و تأمل معنوی تقلا می‌کرد. او در کتاب «یک اعتراف» (A Confession) می‌نویسد:
«مهم نیست که هر چند بار به من گفته شود تو نمی‌توانی معنی زندگی را درک کنی پس راجع به آن فکر نکن و زندگی کن، من نمی‌توانم دیگر اینکار را انجام دهم: به مدت مدیدی اینکار را کرده‌ام. نمیتوانم الان چیزی جز از گذر زمان و رسیدن به مرگ را ببینم. آن تنها چیزی است که من می‌بینم، برای اینکه آن تنها چیز حقیقی است و هرچیز دیگری غلط است.»
اگر از دیدگاه یک زندگی‌نامه «مرگ ایوان ایلیچ» را بررسی کنیم، می‌توانیم آن را ابراز نزاع «تولستوی» با مرگ و معنای زندگی او در سال‌های آخر زندگیش بدانیم. به عبارت دیگر، با نمایش آن سبک زندگی و زوال غیرقابل تحملش، «تولستوی» عقیده‌اش را که موفقیتی مثل موفقیت «ایوان ایلیچ» با قیمت معنوی بزرگی می‌آید را نشان می‌دهد. به نظر «تولستوی» اگر کسی تصمیم بگیرد این قیمت را بپردازد زندگی‌اش تهی و بدون معنا می‌شود که از مرگ بدتر است.
شاهکار «مارتین هایدگر» (Martin Heidegger) «هستی و زمان» (Being and Time) رمان کوتاه «مرگ ایوان ایلیچ» را تصویر هستی از مرگ می‌داند.

درباره‌ی اقتباس‌های مرگ ایوان ایلیچ

بر اساس «مرگ ایوان ایلیچ» سه فیلم ساخته شده است:
«یک مرگ ساده» (A Simple Death) نام یکی از اقتباس‌های ساخته شده از کتاب در شوروی به کارگردانی «الکساندر کایدانوفسکی» است، این فیلم در سال 1985 روی پرده سینماها رفت و در جشنواره فیلم کن 1987 نمایش داده شد.
«Ivans Xtc» یک فیلم مستقل آمریکایی است که در سال 2000 با کارگردانی «برنارد رز»، نویسندگی «رز» و «لیسا انوس»  و بازیگری «دنی هیوستن»  و «پیتر ولر» منتشر شد. این پروژه آغاز همکاری چند فیلمه‌ی «رز» و «انوس» بود.
«زیستن» (Ikiru) چهاردهمین فیلم کارگردان و نویسنده‌ی ژاپنی «آکیرا کوروساوا» مهم‌ترین اقتباس از کتاب است که در سال 1952 ساخته شد. این فیلم به صورت سیاه و سفید ساخته شده است و به دلیل نگاه اجتماعی و دقت و موفقیت «کوروساوا» در شخصیت‌پردازی، یکی از مهم‌ترین کارهای اوست.

لئو تولستوی، درباره‌ی نویسنده‌ی مرگ ایوان ایلیچ

«لو نیکلایِویچ تولستوی» (۹ سپتامبر ۱۸۲۸ – ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰) که در ترجمه‌های فارسی با اسامی لئون تولستوی، لئو تولستوی، لیو تالستوی و لئون تالستوی شناخته می‌شود فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی است. او که از بزرگان ادبیات روسیه است به عقیده‌ی بسیاری از مورخان ادبی ستون‌های ادبیات را همراه «هومر»، «دانته»، «شکسپیر» و «گوته»  تشکیل می‌دهد. «تولستوی» در قسمت مرفه‌نشین مسکو و در خانواده‌ای اشرافی متولد شد. او پدر و مادرش را در کودکی از دست داد و خویشاوندانش سرپرستی او را به عهده گرفتند.
رمان‌های
«جنگ و صلح» (War and Peace) و «آنا کارنینا» (Anna Karenina) از بهترین‌های ادبیات داستانی جهان و بهترین آثار «تولستوی» هستند. او در روسیه هواداران بسیاری دارد و سکه‌ی طلای یادبود برای بزرگداشتش ضرب شده است. «تولستوی» در زمان زندگیش در جهان سرشناس اما ساده زیست بود.
هرچند «تولستوی» در سبک نگارشی خود بسیار متاثر از نویسنده و فیلسوف فرانسوی «ژان-ژاک روسو»  بود، اما بدون شک بیشتر نویسندگان بعد از «تولستوی» به نحوی تحت تاثیر نویسندگی او هستند. «تولستوی» هنر را برای هنر نمی‌خواست بلکه معتقد بود ادبیات و داستان‌نویسی ابزاری برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی هستند. از نظر او داستان‌ها فقط برای سرگرمی خوانندگان نوشته نمی‌شوند، بلکه آن‌ها قرار است از قضاوت‌های بی‌مروت و بی‌ملاحظه‌ی انسان ها کم کنند و کمکی برای گسترش مهربانی، خوش‌ذوقی اخلاقی و سلامت عاطفی باشند.

نظر دهید

گزارش

Order

Please Select Your Country:



صفحه بعد
Please Enter Your Information
FirstName,LastName
Email
Mobile Number
Your Message
The Death of Ivan Ilych