What I Feel When I Dont Want To Feel
توضیحات کتاب
کتاب چه حسی دارم وقتی نمیخواهم حسی داشته باشم What I Feel When I Don't Want To Feel اثر رابرت ام درک Robert M. Drake
خلاصه کتاب What I Feel When I Don't Want To Feel
کتاب «چه حسی دارم وقتی نمیخواهم حسی داشته باشم» (What I Feel When I Don't Want To Feel) یکی از آثار شاعر و نویسندهی محبوب آمریکایی، رابرت ام درک (Robert M. Drake) است. او که در شبکههای اجتماعیاش طرفداران زیادی از سراسر آمریکا و سایر کشورهای دنیا دارد، اکنون حرفهای خود را در غالب شعر و از طریق کتابهایش در اختیار طرفداران قرار میدهد.
رابرت ام درک در کتاب چه حسی دارم وقتی نمیخواهم حسی داشته باشم از ما میخواهد که همدیگر را بپذیریم و درک کنیم. به عقیدهی او، هر شخص دیگاه خود را دارد و هر دیدگاهی قابل احترام است. هیچ دونفری احساسشان نسبت به یک مسئله شبیه به هم نیست. ممکن است حرفی هرچند کوچک، آنقدر یک نفر را از درون بشکند، که دیگر نتواند آن را فراموش کند. هرکس به شیوه و سلیقهی خود عاشق میشود، دقیقاً از همان راهی که یاد گرفته است عاشق شود. هرکسی کارهایش را به شیوهی خودش انجام میدهد که ممکن است برای دیگری ناپسند باشد. شما نمیتوانید اعتقادات و باورهایتان را به دیگران تحمیل کنید چون فکر میکنید که فقط راه شما درست است. شما نمیتوانید به زور و اجبار و به اسم دلسوزی مسیر زندگی کسی را عوض کنید فقط به این بهانه که او را دوست دارید. زیرا همهی انسانها به یک اندازه حق زندگی کردن دارند و باید هرکسی راهش را خودش انتخاب کند.
کتاب What I Feel When I Don't Want To Feel میخواهد به ما بگوید که تا زمانی که جای کسی نیستید، نمیتوانید احساسات او را بفهمید و کامل درکش کنید. هرگاه مسیر زندگی شخصی از نظر شما کاملا اشتباه بود، سعی کنید خودتان را جای او بگذارید و به اصطلاح با کفش های او راه بروید. آن گاه بیشتر او را درک خواهید کرد و برای انتخاب هایش به او حق خواهید داد.
درباره کتاب What I Feel When I Don't Want To Feel
کتاب What I Feel When I Don't Want To Feel پر از جذابیتهای بصری است که هرکس میتواند در ذهن خود تداعی کند.
به راستی چگونه میتوان از طریق شبکههای مجازی به این میزان شهرت و محبوبیت رسید؟ این کاری بود که رابرت ام درک، نویسندهی کتاب چه حسی دارم وقتی نمیخواهم حسی داشته باشم انجام داد. وقتی او شعرها و نقل قولهایش را در شبکههای اجتماعیاش با دیگران به اشتراک میگذاشت، قطعاً فکرش را هم نمیکرد که روزی از همین طریق به این میزان محبوبیت دست یابد.
شعرهایی که به سادگی درک میشود، قطعاً میتواند طرفدارن زیادی را به خود جذب کند. شاید علت این میزان شهرت و محبوبیت شعرهای رابرت ام درک همین باشد. شعرهایی که دقیقاً بوی زندگی میدهند، با تمام مشکلات وسختیها، خندیدنها و اشک ریختنها، عشق ورزیدنها و متنفر شدنها. وقتی رابرت ام درک با صراحت کامل از حقایق زندگی میگوید، باعث میشود که شعرهایش خیلی زود دیده شود زیرا مخاطب به راحتی میتواند آنها را درک کند و این حس در او ایجاد شود که گویی چنین اشعاری را از روی زندگی خودش نوشتهاند. شعرهایی که بوی عاشق شدن میدهند، بوی احساسات پاک یک انسان به انسانی دیگر. انسانی که در خوشحالیاش با تمام وجود میخندد و قادر است لحظهای بعد با تمام وجودش بگرید.
شبکه تلویزیونی «سی بی اس میامی» (CBS Miami) دربارهی شعرهای رابرت ام درک میگوید: « اشعار او کوتاه و فشرده است و به راحتی میتوان با آن ارتباط برقرار کرد. اشعار او سرشارند از کلمات مختلفی که می توان با آن خود را کشف کرد، احساس تنهایی، شکسته شدن دل و عاشق شدن را کاملاً درک کرد و آن را با تمام وجود فهمید.»
گالری هنریش راجع به شعرهای او میگوید:« شعرهای رابرت ام درک از اعماق قلبش میآید، برای نوشتن متن شعرها، از تجربههای شخصیاش استفاده میکند. او با نوشتن متنهایی که بار احساسی زیادی دارند، قلب طرفدارانش را لمس میکند.»
رابرت ام درک، درباره نویسنده کتاب What I Feel When I Don't Want To Feel
رابرت ام درک شاعر خوشنام آمریکایی، در سال 1981،در میایمی ایالت فلوریدا، در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمد. او که از کودکی عاشق نوشتن بود، اکنون یکی از چهرههای محبوب در بین شاعران و نویسندگان است و کتابهایش جزء پرفروشترینها قرار میگیرند. در بخشی از خاطراتش گفته است: « به یاد دارم که در دوران ابتدایی، هرسال در مدرسهی ما نمایشگاه کتاب برگزار میشد و میدیدم که بچهها میتوانستند کلی کتاب بخرند و از این کار لذت میبردند. اما پدر و مادر من پولی نداشتند که برای کتاب خریدن به من بدهند.»
او وقتی که هفت ساله بود، نوشتن را آغاز کرد و گاهی نقاشی میکشید. سالها گذشت و وقتی که از دانشگاه فارغالتحصیل شد، به عنوان نویسنده محتوا در یک شرکت کوچک مشغول به کار شد. در میان کارهایش همیشه شعر مینوشت و عاشق نوشتن بود تا اینکه در نوامبر 2012 به اینستاگرام پیوست. اینستاگرام برای او بستری مناسب فراهم کرد تا بتواند اشعارش را با دیگران به اشتراک بگذارد. او هر کدام از شعرهایش را با استفاده از یک ماشین تایپ قدیمی تایپ میکرد و از آن عکس میگرفت. سپس عکس را در صفحهی خود به اشتراک میگذاشت. مدتی گذشت و شعرهایش روز به روز بیشتر دیده میشد.تا اینکه دو سال بعد یعنی در سال 2014 تعداد دنبالکنندههای او به چهلهزار نفر رسید. اما اصل شهرت و محبوبیتش زمانی آغاز شد که چند نفر از سلبریتیهای مشهور به صفحه اینستاگرام او پیوستند و از طرفدارن پروپاقرص او شدند به طوری که هرچند وقت یک بار اشعار او را در صفحههای خود با نام خودش به اشتراک میگذاشتند. هیمن امر باعث شد که تعداد دنبالکنندههای او در مت زمان اندکی به صدوپنجاههزار نفر برسد. پس از کسب این موفقیت او اقدام به چاپ اشعارش در کتاب کرد و توانست جایگاه خود را به عنوان یک شاعر و نویسنده مشهور تثبیت کند.
از جله آثار دیگر او میتوان به :«منظورم چیست وقتی چیزی نمیگویم» (What I Say When I'm Not Saying A Damn Thing)، «چه چیزی به خودم میگویم وقتی نیاز دارم که آرام باشم» (What I Say To My Self When I Need To Calm The Fuck Down)، «منظورم چیست وقتی میگویم دلم برایت تنگ شده، عاشقتم، لعنت بهت» (What I Mean When I Say Miss You,Love You,Fuck You)، «پروانه سیاه» (Black Butterfly)، «هبوط به سمت ماه» (Falling Toward the Moon) و «جاذبه» (Gravity) اشاره کرد.