ارنست همینگوی کیست؟ بهترین کتابهای ارنست همینگوی کدامند؟ در این مقاله به بررسی زندگی و کتابهای ارنست همینگوی میپردازیم. با ما همراه باشید.
ارنست همینگوی در 21 ژوییه 1899 متولد شد. او که به ماجراجویی و سفر علاقه داشت، کلمهها را برای بیان آنچه در طول سفر از سرمیگذراند، بهکار گرفت و یکی از تاثیرگذارترین ساختارهای ادبی به نام «وقایعنگاری ادبی» را پایهگذاری کرد.
اما همینگوی ایدههای مختلفش را از بستر کدام دریا صید میکرد؟ برای پیدا کردن پاسخ همراه ما باشید تا فراز و فرود زندگی این نویسنده پرکار را مرور کنیم.
همینگوی؛ مردی با تمام فرصتها
اگر خانواده را در شکلگیری استعداد و علاقه سهیم بدانیم؛ همینگوی قطعا استعداد هنری را از مادرش به ارث برده بود. مادر همینگوی مربی آواز و پیانو و پدرش پزشک بود.
همینگوی این فرصت را داشت که هراز چندگاهی ماهیگیری را در کلبه روستایی خانوادگی، حوالی ایالت میشیگان تجربه کند.
استعداد نوشتنش را نیز با نگارش مقاله در روزنامه دبیرستان امتحان کرد.
از آنجایی که سر پرسودایی داشت؛ تصمیم گرفت وارد ارتش بشود، اما به دلیل مشکل بینایی نتوانست در خط مقدم به خدمت مشغول شود. در عوض در خلال جنگ جهانی اول بهعنوان راننده آمبولانس، راهی میلان ایتالیا شد.
بعد از اتمام جنگ، تجربه جراحت و بستری شدن در بیمارستان، به آمریکا بازگشت و توانست بهعنوان روزنامهنگار در تورنتو استار مشغول به کار شود.
کمی بعد ازدواج کرد، راهی فرانسه شد و بهعنوان خبرنگار خارجی تورنتو استار کارش را ادامه داد. همینگوی در طول این سفرها با بزرگانی مثل اسکات فیتزجرالد، آزرا پاوند و جیمز جویس همراه شد.
حضور در جنگ جهانی اول در کنار سفرش به اسپانیا، تجربه و ایدههای لازم برای نگارش دو کتاب اصلی همینگوی را در اختیارش گذاشت.
از خورشید همچنان میدمد تا وداع با اسلحه
گرت روداشتاین معتقد بود گروهی از پسران در طول جنگ جهانی به بلوغ میرسند. تجربه و شاخصه اصلی این گروه گره خوردن هیجانات دوران بلوغ با دوران جنگ است. گرت به پسرانی مانند همینگوی نام «نسل گمشده» را اطلاق کرد.
همینگوی نیز با همین رویکرد و بر اساس تجربیات خود در طول جنگ، داستان «خورشید همچنان میدمد» را خلق کرد و در آن به شرح سرخوردگی خود و دوستانش بعد از جنگ پرداخت.
کمی بعد اما با نگارش رمان «وداع با اسلحه» توانست جای پای خود را در عالم ادبیات محکم کند. داستان، کاملا منطبق با تجربیات همینگوی نوشته شده است. قهرمان قصه به نام فردریک هنری که در طول داستان مجروح میشود و برای مداوا به بیمارستان میرود. او در بیمارستان عاشق میشود اما علیرغم میلش مجبور است باز هم راهی نبرد و جنگ شود.
زنگها برای چه کسی به صدا درمیآیند؟
همینگوی بعد از انتشار وداع با اسلحه به مسافرت پرداخت و با کوهی از تجربههای عجیب راهی اسپانیا شد تا بهعنوان خبرنگار در جنگ داخلی اسپانیا حاضر بشود. او دیدههایش از جنگ را در قالب داستان زنگها برای چه کسی به صدا درمیآید، منتشر کرد و به خاطر همین داستان نامزد دریافت جایزه پولیتزر شد.
با شروع جنگ جهانی دوم او بازهم بهعنوان خبرنگار جنگی عازم نبرد شد و بعد از حضور در عملیاتهای مهمی مثل D-Day landing و آسیبهای جسمی و روحی فراوان به خانه بازگشت.
پیرمرد و دریا
بعد از جنگ، همینگوی برای گذراندن دورانی آرام راهی کوبا شد. در همین دوره بود که او مشهورترین اثر خودش یعنی پیرمرد و دریا را نوشت.
داستان بسیار ساده بود و بسیاری معتقدند آنچه همینگوی از احوال پیرمرد سرخورده در داستان روایت میکند؛ بیانگر حالات روحی خودش و ناشی از تجربههای او در طول جنگ است.
با این وجود بسیاری از افراد بر این باورند که پیرمرد و دریا برگرفته از واقعیت است و ماجرای ماهیگیری کوبایی به نام گرگوریو فوئنتس را روایت میکند.
به هرحال داستان پیرمرد و دریا توانست یک جایزه نوبل برای همینگوی به ارمغان بیاورد. بسیاری از داستان به شکل اغراقآمیزی تمجید کردند هرچند بعدها یکی دو نقد منفی نیز نصیب داستان شد.
فروش داستان بهعنوان یک داستان کوتاه بسیار بالا بود و توانست نام همینگوی را در تاریخ ادبیات جاودان کند.
پایان پیرمرد
همینگوی بعد از پیرمرد و دریا به سراغ نگارش آخرین داستان خود، یعنی یک جشن متحرک رفت. او در این داستان به بازروایی خاطرات و زندگی خود در پاریس پرداخت.
بعد از آن تلاطم روحی، یا آنچه بهعنوان مرگ خلاقیت بیان میشود، گریبان همینگوی را گرفت و او در سال 1961 با اسلحه دولول، به زندگی خود پایان داد.
کتاب های ارنست همینگوی