کتاب وقایع نگاری یک مرگ از پیش اعلام شده Chronicle of a Death Foretold اثر گابريل گارسيا مارکز Gabriel Garcia Marquez کتاب Chronicle of a Death Foretold داستانی بینظیر نوشتهی گابريل گارسيا مارکز و شاید به جرات بتوان گفت جزو ۱۰ کتاب برتر او در جهان است. گابريل گارسيا مارکز را در ایران با کتابهای زیادی میشناسند اما کتاب Chronicle of a Death Foretold یا گزارش یک مرگ داستانیست که شاید بیشترین حیرت را در میان خوانندگان این نویسندهی مشهور برمیانگیزد؛ حتی با اینکه کمتر از صد سال تنهایی معروف شده است. با اینحال گزارش یک قتل از پیش اعلام شده به اتفاق نظر منتقدان از آثار برجستهی گابريل گارسيا مارکز در سراسر جهان است. کتابی که مانند دیگر آثار گابريل گارسيا مارکز پر از صحنههای عجیب و خرقعادت است. کتابی که در واقع روایتی روزنامهنگارانه از کشتهشدن جوانی به نام سانتیاگو ناصر به دست دو برادر است؛ مرگی که بعد از گذشت بیشتر از بیست سال هنوز دست از سر شاهدانش برنداشته، مرگی از پیش اعلام شده که همه از آن خبر داشتند. کتاب Chronicle of a Death Foretold از خوشاقبالترین نوشتههای گابريل گارسيا مارکز نبوده اما با هنوز هم دهها ترجمهی معتبر از آن در ایران و هزاران ترجمه به زبانهای مختلف در جهان وجود دارد. ترجمههای کتاب Chronicle of a Death Foretold با نامهای گزارش یک قتل از پیش اعلام شده و وقایع نگاری مرگی اعلام شده و گزارش یک مرگ ترجمه شده است که این نام آخر را لیلی گلستان در ترجمهی خود از کتاب به آن داده است. خلاصه و درباره کتاب Chronicle of a Death Foretold کتاب رمان وقایع نگاری یک مرگ از پیش اعلام شده از نویسنده معروف کلمبیایی گابريل گارسيا مارکز که به صورت کتاب زبان اصلی در انتشارات جنگل و در ژانر کتاب های زبان اصلی داستانی ارائه میشود، با نثر جذاب و هنرمندانهی خود، مانند یک رمان انگلیسی یا یک رمان زبان اصلی میتواند کتابدوستان زیادی را به خود جلب کند. خرید کتاب زبان اصلی Chronicle of a Death Foretold میتواند از بهترین تجربههای شما باشد. کتاب Chronicle of a Death Foretold از معروفترین و حیرتانگیزترین آثار نوشته شده توسط گابريل گارسيا مارکز است که دقیقا یک سال پیش از گرفتن جایزهی نوبل ادبیات نوشتهشدهاست. مانند بعضی دیگر از داستانهای گابريل گارسيا مارکز کتاب Chronicle of a Death Foretold نیز روایتی معکوس دارد و خواننده از همان ابتدا با داستان آشنا میشود و کمکم وارد جزییات حیرتآور ماجرا میشود. گابريل گارسيا مارکز بعد از روایت ماجرای کلی و پرت کردن مخاطب درون دنیای خود، دست او را میگیرد و همراه خود به همهجای دهکدهای که قتل در آن به وقوع پیوسته سر میکشد. خواننده را مانند راوی بین گذشته و حال سرگردان میکند و با روایت دقیق و ظریف خود از حادثهای که تمام اهالی دهکده از آن خبردار بودند و با این حال هیچ کس نتوانسته مانع وقوعش شود، داستانی حیرتانگیز خلق میکند؛ داستانی که دلیل اهمیت آن نه قتل، بلکه چگونگی به وقوع پیوستن آن است. با اینکه مرگ در همان صفحه اول خود را به رخ مخاطب میکشد اما تعلیق همچنان تا پایان داستان خواننده را رها نمیکند. قسمتهایی از کتاب Chronicle of a Death Foretold «سانتیاگو ناصر، روزی که قرار بود کشته شود، ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار شد تا به استقبال کشتی اسقف برود. خواب دیده بود که از جنگلی از درختان عظیم انجیر میگذشت که باران ریزی بر آن میبارید. این رویا لحظهای خوشحالش کرد و وقتی بیدار شد حس کرد پوشیده از فضله پرندگان جنگل است. پلاسیدا لینرو، مادر سانتیاگو ناصر، بیست و هفت سال بعد که داشت جزئیات دقیق آن دوشنبه شوم را برایم تعریف میکرد، گفت: او همیشه خواب درختها را میدید... یک هفته پیش از آن خواب دیده بود توی هواپیمایی از کاغذ قلعی، از میان درختان بادام میگذرد، اما به شاخهها گیر نمیکند.» زندگی ما از آن دوشنبهی نحس زیر و رو شد و تا سالیان دراز نتوانستیم دربارهی چیز دیگری حرف بزنیم. آن رو همه چیز بوی سانتیاگو ناصر را میداد. هیچکس بین ما نبود که بتواند بی اینکه دقیقا جا و ماموریتی را که تقدیر به او محول کرده بود بداند، به زندگی ادامه دهد. هرگز مرگ این چنین خود را از پیش اعلام نکرده بود. درباره نویسنده Chronicle of a Death Foretold Gabriel José García Márquez نویسنده، روزنامه نگار و ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی مشهور، متولد سال ۱۹۲۷ است. گابريل گارسيا مارکز نویسندهی افسانههای امروزی و سورپرایزهای مدرن داستانی است. نمایشنامهها و کتابهای او را میتوان به جرات معروفترین کتابهای قرن ما دانست. گابريل گارسيا مارکز را در وطنش گابو مینامند، گابو یا گابیتوی دوستداشتنی کلمبیا، در طی ماجراهای سیاسی با دولت کشورش به کشور همسایه خود، مکزیک مهاجرت کرد و بعدها در سال ۱۹۸۲ با قلم حیرتانگیز خود توانست جایزه نوبل ادبیات را به حق از آن خود کند. معروفترین اثر گابريل گارسيا مارکز «صد سال تنهایی» است که داستان بلندی است پر از خرقعادت و سورپرایزهای فراوان و شخصیتهایی که هرکدام به تنهایی میتوانند دنیایی عجیب و پر داستان باشند. دوران کودکی گابريل گارسيا مارکز در فقر سپری شد اما فقری که پر از الهام بوده؛ تا جایی که در کتاب زندهام که روایت کنم نوشته است من تمام الهامات خود را از کودکی پر هیجانم دارم. سرچشمههای فعالیتها و افکار سیاسی گابريل گارسيا مارکز از همان دوران کودکی و نوجوانی و تحتتاثیر پدربزرگ آزادیخواهش شکل گرفت و کمکم نوشتههایش در روزنامههای محلی و دبیرستانی، رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت. بعدها به دانشگاه رفت و در رشتهی حقوق فارغالتحصیل شد و همزمان نیز با روزنامهی آزادیخواه الاسپکتادور همکاری میکرد. اکثر داستانهای کوتاه گابريل گارسيا مارکز در همین روزنامه چاپ شدهاند اما بعدها با تاثیر عمیقی که از ویلیام فاکنر گرفته بود اولین کتابش را در ابتدای ۲۳ سالگی چاپ کرد و تحسین منتقدان را جلب کرد. سپس به عنوان خبرنگار به پاریس رفت و بعد از برگشت به کلمبیا ازدواجی موفق داشت و بعد از سفرهای فراوان بالاخره به مکزیک رفت و نوشتن را جدیتر دنبال کرد. در سالهای پایانی عمر وقتی جایزهی نوبل ادبیات را میگرفت، بنیاد نوبل گابریل گارسیا مارکز را شعبدهباز کلام و بصیرت نامید و جهانی را در حیرت فرو برد. استعدادهای او همچنان پابرجا بود و برای نوشتن کتاب «خاطرات روسپیان غمگین من» بیشتر از ۱۰ سال تلاش کرد. قلم گابریل گارسیا مارکز همان رقصهای شاد کارناوالهای آمریکای جنوبی هستند که او هنرمندانه آنها را بر کاغذ جاری میکند.