The Autumn of the Patriarch
توضیحات کتاب
کتاب پاییز پدرسالار The Autumn of the Patriarch اثر گابریل گارسیا مارکز Gabriel Garcia Marquez
خلاصه کتاب The Autumn of the Patriarch
کتاب The Autumn of the Patriarch یکی از پیچیدهترین و هوشمندانهترین آثار «گابریل گارسیا مارکز» است. این کتاب روایت یک دیکتاتور در آمریکای جنوبی است که در کاخی فرسوده و کثیف زندگی میکند، پنج هزار بچهی نامشروع دارد اما همچنان تنها و بیکس است و بر کشوری کوچک فرمانروایی میکند. در مهمانیها و مراسماتی که حضور دارد، کسی جرات نفس کشیدن هم ندارد. دیکتاتوری که مادرش را میپرستد اما پدرش معلوم نیست چه کسی است. او، در ابتدای حکومتش فردی محبوب و مقدس است اما کمکم قدرت زیاد و خودکامگی، خوی و خصلت دیکتاتوری را در او تشدید و وادار به انجام جنایتهای متعدد میکند و رفتهرفته به گرداب تنهایی و بیکسی فرو میرود. اما پاییز دیکتاتور زمانی آغاز میشود که مردم میخواهند علیه او کودتا کنند.
درباره کتاب The Autumn of the Patriarch
کتاب The Autumn of the Patriarch هشت سال بعد از شاهکار اولیه مارکز یعنی «صد سال تنهایی» (One Hundred Years of Solitude) نوشته شده است. رمان به سبک رئالیسم جادویی است.
بدون شک میتوان پاییز پدرسالار را بهترین اثر مارکز و منسجمتر از «صد سال تنهایی» دانست. با اینکه کتاب صد سال تنهایی او یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است. در سال 1975، کتاب پاییز پدرسالار، محبوبترین کتابی شناخته شد که در اسپانیا به فروش رفته است.
مارکز پس از انتشار رمان صد سال تنهایی و موفقیتهای خارقالعادهاش، راهی بارسلونای اسپانیا شد. فضای شهر در آن روزها، تحت تاثیر حکومت دیکتاتوری «فرانکو» بسیار آزاردهنده و محدودکننده بود. این فضا زمینهساز طرح کتاب بعدی او، به نام پاییز پدرسالار شد. کتاب پاییز پدرسالار نتیجه مطالعه 10 سالهی اوست درباره دیکتاتورها و انسانهایی که زیر حکومت دیکتاتوری زندگی میکردند. پس از آن به کارائیب رفت و نوشتن رمان پاییز پدرسالار را آغاز کرد و هفت سال طول کشید تا تمام شود. درنهایت پس از مرگ فرانکو، پاییز پدرسالار منتشر شد. این رمان با صداهای گوناگون از جمله مادر پدرسالار بیان میشود.
«ماکس پل فوشه»، شاعر، نویسنده و منتقد فرانسوی، درباره کتاب میگوید: «با وجود شخصیتهای متفاوت و حوادث متراکم، خواننده در آن غرق میشود و به قدری سیر داستان قوی و تحسینبرانگیز است که به راحتی نمیتواند خود را از آن رها سازد.»
مارکز رمان پاییز پدرسالار را شعری بر تنهایی قدرت مینامد. این کتاب توضیحی از زندگی یک دیکتاتور با قدرتی نامحدود در منطقه کارائیب و شامل 6 فصل است که شخصیت تخیلی رمان از دیکتاتورهای واقعی مانند «گوستاوو رخاس پینلا» یا «ژنرال فرانکو» و «خوان ویسنته گومز» الهام گرفته است.
کتاب پاییز پدرسالار، بهترین و در عین حال بدترین ویژگیهای انسانی را تجسم میکند، از مهربانی انسانها تا فریبکار بودن آنها، از سخاوتمندی تا خشونت آنها و از پرهیزگاری تا ستمگری بی حد و مرزشان.
کتاب «پاییز پدرسالار» خواننده را به دنیایی که هم خیالانگیز و هم واقعیست، میبرد. در جملات کتاب میتوان تنهایی و افسردگی دیکتاتور را همراه با ظلم و بیرحمیش، کاملا درک کرد. در بخشی از کتاب میخوانیم: «آن هواپیما را به یاد داری؟ همانی که در ساعت دو بامداد ژانویه 1958، بر فراز کاراکاس پرواز میکرد. دو چراغ قرمز، در آسمانی تاریک، روشن و خاموش میشد و بر فراز شهری بود که به دلیل حکومت نظامی، خالی بود اما ساکنانش بیدار بودند. هواپیمایی که به هشت سال دیکتاتوری پایان میداد و چراغ پنجرههای شهر را یکی بعد از دیگری مثل شمعهای درخت کریسمس، روشن میکرد.»
گابریل گارسیا مارکز ، درباره نویسنده کتاب The Autumn of the Patriarch
«گابریل گارسیا مارکز» (Gabriel Garcia Marquez) استاد رئالیسم جادویی است. او بزرگترین نویسنده کلمبیا و یکی از مشهورترین نویسندگان ادبی جهان است که جایزه ادبی نوبل را در سال 1982 از آن خود کرد. گابریل گارسیا مارکز به شدت تحت تاثیر ویلیام فاکنر نویسنده آمریکایی بود. مارکز به دلیل توانایی باورنکردنیاش در قصهگویی و روایت، توانست تمام اقشار جامعه را در سراسر دنیا تحت تاثیر خود قرار دهد. درواقع قلم او باعث شد سطح سلیقه تمام سطوح جامعه به سمت بالا کشیده شود.
بنیاد نوبل در بیانیهای او را « شعبدهباز کلام و بصیرت» نامید. در سال 1999 مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و در سال 2000 مردم کلمبیا خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا توسط مارکز بودند ولی خودش نپذیرفت. از جمله آثار دیگر او میتوان به «زندهام که روایت کنم» (Living to Tell the Tale) ،«عشق سالهای وبا» (Love in the time of Cholera)، «ژنرال در هزارتوی خود» (The General in His Labyrinth) و «گزارش یک آدمربایی» (News of a Kidnapping ) اشاره کرد.
مارکز برای فیلمهای سینمایی زیادی فیلمنامه نوشته است و جایزهی اولش را زمانی گرفت که داستان «ساعت شوم» را به مسابقه ملی رمان در بوگاتو فرستاد.